نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت
نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

عید ما روزی است که امام زمان شاد باشد


سلام عید شد و نوروز . . . اما چند نفر عید دارند و دلشان شاد است آیا امام زمان عج هم شاد است ؟ آیا حضرت عیسی نیز شاد است ؟ و مهم تر از همه آیا خداوند از این عید راضی است ؟ کجایید که گرسنه گان و فقرا و مسکینان و دوستان خدا عید ندارند و هنوز منتظر عید هستند . . . حقیر سر تا پا گناه

سال نو


سلام . . . خداوندا در آخرین لحظات سال ما را از توابین و در سال جدید ما را از رستگاران قرار بده . سال نوع بر شما دوستان خدا مبارک باد . 

امروز جمعه شد ویک روز به وصل نزدیکتر

سلام . . . امروز هم جمعه شد و من هنوز به جایگاه انسانی خودم نرسیدم و از بنده بودن خودم شرم میکنم . . . شاید دیگه فرستی نباشه . . . خدایا امروز داشتم به فاصله خودم وتو فکر میکردم که یک آن وحشت کردم و دیدم عجب دیوارهای بزرگی هست و حجابهای دنیوی بسیار نقشهای زیبایی را به تصویر کشیده! درعجبم این حقیر چقدر در غفلت بودم که این حجابهارو نشناختم و حتی اونها رو تجلی اللهی میدونستم مثل کسانی که ثروتهاشون داره خفه شون میکنه ولی به کسی کمک نمیکنند و میگن خدا به ما این ثروت رو داده و اگر مصلحت میدانست به آنها هم میداد ولی اگرقرآن کلام خدارو خونده باشه میفرماید حق خویشاوندان و مسکینان را بدهید تا مساوات و برابری در بین شما جاری باشد واگر چنین نکردید در قیامت جواب خواهید داد و آنجا ثروت شما به داد شما نمیرسد . . . آری عدالت خداوند در زمین و آخرت بلاتشبیه است . واین حقیر نیز روز به روز دارم به این حقیقت میرسم که ما طفیل این دنیاییم که حتی ظاهری از این دنیا رو درک نکردیم ولی ادعای خدا پرستی داریم و در مورد آخرتی که علمشو نداریم چنان با یقین صحبت میکنیم . حالا چه باید کرد ؟ خداوندا هدایتمان کن . . . حقیر سرتا پا نیاز


نمیدانم نمی توانم

سلام

دیروز داستان زندگی کسی رو شنیدم که تمام


حرفهایی که از صبر میزدم از یادم رفت و شرم کردم


از ادعایی که در صبر داشتم . خداوندا اعلام میکنم


که این حقیر سرتا پا نیاز راه بسیاری را باید طی کند


تابداند که نمیداند و نمی تواند خداوندا این حقیر را


ببخش که توان شکرگزاری تو را ندارد .


حقیر سرتا پا نیاز

مردی که راضی شد

سلام

روزی از روزا از تمام دنیا خسته شدم و اونقدر رنجش دلم رو پر کرد که احساس میکردم که دیگر دلم آرام نمیشه و از زمین و زمان شکایت میکردم و تا زبونم هم بازمیشد میگفتم خدایا چرا من ؟ منی که دم و باز دمم ذکر بود و چقدر در موقعیت گناه بودم و دوری کردم ... حالا من باید اینطوری گرفتار بشم ؟

عجب پر مدعا !!!!!!!!!1

تا اینکه در عالم حیرت گرفتار شدم و کسانی را دیدم که من در مقابل عبادات آنها قطره ای از اقیانوس نیستم و در دریای بلای دنیوی دست و پا میزنند ولی در کمال تعجب دم نمیزنند و از تمام وجود راضی اند و اصلا حتی لحظه ای هم فکر شکایت یا رنجش را هم ندارند . این بود که به فکر فرو رفتم که چطور ممکن که انسان در اوج مصیبت باشه و راضی باشه نه تنها راضی بلکه شاکر باشه نه تنها شاکر بلکه عاشق باشه .

 عجب چی شده ؟ مونده بودم توش که چرا من نمی تونم راضی باشم یا چرا رنجش هام اینقدر منو خسته میکنه ؟

در احوالاتشون دقیق شدم تا خداوند پرده را برایم رو کرد .

مقام تسلیم !!!!!!!!!!!!!!!

اونها به مقام تسلیم رسیدن و راضی شدند .

اگر مجالی باشد و رزقمان مقام تسلیم را در حد توانم خواهم نوشت .

حقیر سرتا پا نیاز

امروز دگر تقیه جایز نیست

سلام

چند روزی بود که اصلا حوصله نوشتن نداشتم .

شاید دیگه نباید بنویسم ، باشه منم بی خیال میشم یا ... نه می نویسم حداقل بزار حرفهایی را که باید میزدم را بگویم تا به دوشم سنگینی نکند .

فعلا سعی میکنم منتظر سوالات باشم .

تعجب میکنم یعنی شما هیچ سوالی در مورد این همه نوشته ندارید ؟

خداوندا مرا هدایت کن تا در خدمت به مخلوقاتت ثابت قدم باشم .

حقیر سر تا پا گناه

وفادار باش

سلام . پنج شنبه با چند تا از دوستان رفتیم خارج از شهر و سمت یهروستایی واقعا آب و هوای پاکی بود و طبیعت زیبای صحرا انسان را به زندگی امیدوار میکرد . وقتی رسیدیم روستا سگهای روستا به سمت ماشین ما حمله کردند و ما هم واقعا قفل کردیم از دور یکی از روستاییها که با یکی از دوستانمان نسبت فامیلی داشت اومد و به سگها با صدای بلند گفت برو . . . . ! سگها هم آروم رفتن و یه جایی نشستن و کمی که نشستیم خواستم برم بیرون که ترسیدم سگها باز حمله کنند صاحب خانه گفت نترس شما با من که وارد خانه شدید دیگه با شما کاری ندارند تا من بگم . اومدم بیرون خونه . اونا گله گوسفند و بز زیادی داشتند که داخل حصاری که به عنوان تویله بود نگهداری میشدند . دیدم چند تا بز خواستن از حصار خارج بشن که سگها جلوی اونها رو گرفتن و دوباره به حصار برگردوندن . خوارک سگها نونهای خشک و به درد نخور بود . به فکر فرو رفتم که این سگها چقدر وفادارن به صاحبشان ، با اینکه بدترین رفتارهارو باهاش دارن و بدترین غذاهارو بهشون میدن و بدترین جاها رو بهشون میدن ولی با تمام جونشون وفادارن و ممنون صاحبشون هستن و اونهارو مقایسه کردم با انسانها که خداوند بالاترین مقام رو بهش داده . بهترین غذاها و بهترین جاها و اونو عزیزترین مخلوقات کرده و همه مخلوقات رو در فرمانبرداری اون عاجز کرده ولی این انسان چقدر بی وفاست و چقدر ناشکر ، حالا اینها به کنار در طول تاریخ حتی ادعای خدایی هم کرده اند . من نمیدونم اونقدر بی حیا شده اند که ادعای دشمنی خدا هم میکنند و لشکر کشی میکنند و خدا نیز با عدل خویش ، خود به کارزار با آنها نمی آید و از جنس خود آنها رقیبی برایشان میفرستد . سید یه حرف جالبی هم گفت که خالی از لطف نیست که اینجا هم بیانش کنم = گفت توجه کنید ! سگها موقع زایمان حداقل پنج بچه بدنیا می آورد ولی گوسفندان یک بره ، ولی سگها با این جمعیتشان گله ندارند و یک جا جمع نمیشوند ولی گوسفندان گله دارند و همیشه جمع اند . حالا علت این قضیه چیست ؟ آره حرام گوشت مثل حرام یک جا جمع نمیشود ولی حلال گوشت مثل حلال جمع میشوند . خداوندا ما را هدایت کن تا از تمام مخلوقاتت پیام بگیریم و زندگیمان را به سمت نور خدایی چون تو حرکت دهیم . حقیر سر تا پا غفلت

اعلام حضور

سلام  

دلم برای همتون تنگ شده . درسته خبری ازتون نیست ولی من دل گرمم . از قدیم گفتن مستمع صاحب سخن را بر سر زوق آورد .  

اگه نظری هم ندارین حداقل اعلام حضور بکنید .  

اعلام حضور  

اعلام حضور  

اعلام حضور  

یعنی من هستم . منم اعلام حضور میکنم یا مهدی عج . . . خداوندا اعلام میکنم به انتهای عجز و ناتوانیم پی بردم .و اعلام حضور میکنم در مقام عجز و ناتواتی و تسلیم و رضایت .  

حقیر سرتاپا غفلت

واقعا دلم گرفته


سلام . . . بازم دلم گرفته چند روزه یکی حی حالم رو می گیره و خلاصه بدجوری گیرداده و وقت و بی وقت مزاحم تلفنی میشه و حرفای نا مربوط میزنه . من نمیدونم کیه و نمیخوام بفهمم کیه ولی اطمینان دارم بیمار یه بیمار روحی که یا شخصی داره از بیماریش سواستفاده میکنه یا خودش دچار دوگانگی و توهم شدید هست . من خیلی نصیحتش کردم و بهش هشدار دادم که گرفتار فتنه شیطان شده و ابزار دست شیطان شده . اون فکر میکنه سکوت و صبر من از نفهمیه ولی خدا ودوستانم میدونن که من صبر میکنم و به خاطر اینکه ایمانم اونقدر محکم هست به لطف خدا که با هر سلزی نرقصم . خوب حالا براش دعا میکنم ، خداوندا این فرد رو هدایت بفرما و اگر از گمراهان است من رو از شر او محفوظ گردان که این حقیر در آخر الزمان گرفتار فتنه نشوم . هرکسی رد آخرالزمان وارد فتنه شد و کشته شد وای به حال اون . از ما گفتن . . . حقیر سرتا پا گناه


مبارزه با نفس و شر شیاطین


سلام . . . جالبه مطلب قبلی رو که گذاشتم انگار خیلی بهش برخورده دیروز و دیشب خیلی حمله کرد ولی به لطف خدا چون خداوند دستشو رو میکرد این حقیر بهش میخدیدم و اونو دعوت به صبر و توبه میکردم . آره دارم در مورد شیطان صحبت میکنم . وقتی به مدد خدا نتونست به این بنده حقیر خدا ضربه بزنه و کلید قفلهاش به قفلهای ما نمیخورد پناه آورد به اطرافیان و داره از طرف اونا حمله میکنه و گروگان میگیره ولی اون به مغز نمیدونه وقتی کسی تسلیم شد تمام وابسته گیهای این دنیا اعم از جسمی و روحی از اون رها میشن و هیچ قید و بندی توان بستن اونو نداره البته خیلی ها هنوز معنی این حرف منو نمیگیرند انشآلله به موقعش . . . بله اون رانده شده به رموز بین خدا و بنده آگاه نخواهد شد چون خداوند ذات مطلق و بنده خلیفه او در زمین است . حالا دارم میبینمش وایستاده از اوج ناراحتی داره مثل اسپند بالا پایین میشه و حی تحدید میکنه . و باز من تعجب میکنم که چرا از رو نمیره آره . . . ؟ فهمیدم اونقدر که اون به گمراه کردن انسانها امیدوار هست ما به لطف و کرم خدا امیداور نیستیم . دارم ازش تشکر میکنم از این پیامی که بهم داد که ماهم باید به اندازه اون تو راه حق امیدوار باشیم . داره شعله ورتر میشه و از غضب موهاشو میکنه و داره برای هر قدم به قدم انسانها مامور میزاره که نکنه این حرفهایی مثل مطلب این حقیر کسی رو آگاه کنه . مواظب باش نکنه بهت حمله کنه و از خدا غافل بشی . خداوندا به تو پناه میبرم از شر تمام شیاطین و اجنه و انس ، به توای که امن ترین پناه گاهی. . . حقیرسرتاپانیازبه هو

باز تنهایی

سلام به رفیقان باز که من تنها موندم ؟ باشه تنهایی هم عالمی داره .

ولی من تنهایی خودمو بلدم چطوری پر کنم و خلوتم قتاگاهم نمیشه به کمک خدا ولی تو چی ؟ تو هم یاد گرفتی با تنهاییت چیکار بکنی . شیطان وفادار ترین رفیق تنهاییه به غیر خدا . هر وقت تنها شدی سریع یادت میکنه و بهت سر میزنه ! اگه با خدا بودی سرشو میندازه پایین و میره ولی وای به حالت اگه تنها باشی و ندونی داری چیکار میکنی اون موقع است که با تمام زیباییهای گناه میاد سراغت و ادعای رفاقت میکنه اگه قوه تشخیص داشتی ! رفیق و با نا رفیق تشخیص میدی و گرنه خونه خرابت میکنه و حسابت با کرام الکاتبنه . .  . اونقدر که سالکان وقت برای ذکر شناسی و فرقه شناسی گذاشتن اگه وقت برای شیطان شناسی میگذاشتن در بدو ورودش میشناختنش و کار به جاههای باریک نمیرسید . از ما گفتن . . . حقیر سرتاپاگناه



جمعه و دلهای گرفته و اسرار مخفی در اعمال


سلام دلم گرفته ، برای حجتی  که آماده ظهور است ولی اذنش نمیدهند و به صبر دعوتش میکنند . و او شاهد احوالات امتش هست و میبیند که بشر با خود چه میکند و این تن پراز پاکی را به باتلاق سیاهی میکشاند و این روح بر گرفته از لطف حق را چنان در زندان ناپاکی تن حبس میکند که راه خروج این روح را پر از تارهای بافته شده سیاهی میکند و برای همین است که در زمان مرگ خروج روح از تن اینقدر دردناک میشود . راه فرار از این درد پناه بردن به خداوند و تسلیم شدن و به اوسپردن تمام امورات دنیوی میباشد که او امانت دار بسیار امینی هست . چون او اگر انسان را تا یک قدمی پرتگاه ببرد ولی حفظ امانت میکند و اطمینان به او تو را از فرو رفتن در منجلاب نفس و وسوسه شیاطین نجات میدهد و سعادت نصیب کسی میشود که حضرت حق وکیل او باشد و پرونده اعمال او را خود خداوند اراءه بدهد و چه زیباست که در دادگاه حضرت حق وکیل مدافع انسان خود خداوند باشد . وقتی میگی خدا یا توکل به تو یعنی خدا را وکیل خودت قرار میدهی ولی نود و نه در صد کسانی که توکل میکنند از ترس است نه اطمینان . مثلا از در خونه که میزنن بیرون از ترس اینکه تصادف نکن یا پولشون خورده نشه و یا حادثه ناگواری برای خانواده شون پیش نیاد و . . .  میگن خدایا توکل به تو ولی تمام اعمالشون رو به او نمیسپارند و توکلشون از ترسه نه از اطمینان . خداوندا به من دانشی عطا کن تا خود را به تو بسپارم و معرفتی ده تا بپذیرم آنچه را که تو میخواهی . . . حقیر سرتا پا غفلت

وجودم را دربر میگیرد آن زیبایی خدا


سلام قرآن را به زیبایی دیدم زیبایی که وجودم را شکافت و نگینی را از درونم به خودم نشان داد که از دیدنش در وجودم به قدری خوشحال شدم که داشتم گریه میکردم آری نگین بندگی و تسلیم . کلمات اللهی شکافنده قلبهاست ، شکافنده ای که در تمام انسانها فرق دارد و معجزه میکند . برای من از باب بندگی و تسلیم باز شد برای شما چطور ؟ الله اکبر دارن اذان میدن و آغوش خداوند برای بندگان و تسلیم شدگان باز است و صوت ملکوتی بشتابید به سوی نماز یعنی بیاید به سمت من و این دعوت خداوند است . حقیر سرتاپاغفلت


بازم کنار امواج

سلام

امروز داشتم به این فکر میکردم که عید نزدیکه و خیلی از خانواده ها از لحاظ مالی ضعیف هستند و توان خرید لباس نو و آجیل و میوه برای خانواده رو ندارند و متقابلا کسانی هستند که فقط خرید آجیلشان و میوه شان از میلیون میگذره و سفرهای نوروزی به خارج از کشورشان که دیگه نگو . موندم توش که چه خبره ؟ ولی وقتی یکم به عقل که رجوع میکنم مبیبینم که هر دو تاشون سیر میشن و قانع و زمانی که میمیرن تویه یه خاک گذاشته میشن . حالا با رنجشها و نارضایتیهایی که به وجود میاد باید چه کرد . آیا میشه انتظار داشت که راضی باشند و رنجشی هم نباشه . البته تعجب من اینه که اون پولداره همیشه تویه فکر فردا و حسابهای بانکی شه و یادش رفته خدا روزیشو میده ولی اون فقیره در کمال تعجب تویه هر آهی که میکشه میگه الحمدالله و دعا برای دیگران میکنه . حالا نفهمیدم شکر فقره از کجاست و غفلت پولداره برای چیه ؟ اون مشغول مال دنیا و اینم از تنگ دستی و ناچاری شاکره و میترسه که اونی هم که داره از دستش بره . اطمینان به خدا یک افسانه شده و یک آرزویی که یا دراویش دم میزنند و سالکان ادعایش را دارند و عارفان توضیحش میدهند . باز هم در کنار امواج شک و تردید شناورند و به مثال ماهی حوض میمانند که زمان گشنگی بر روی آب دهانشان را باز و بسته میکنند به اید آنکه رهگذری تکه نانی برایشان بندازد ولی غافل از آنند که خدایشان به فکر آنان هست و کودکی را که نان در دست دارد و به شوق بازی با ماهیان نانش را نمیخورد تا به آنان دهد را به طرف حوض هدایت میکند در حالی که مادرش امتنا میکند و خداوند او را راضی میکند با گریه طفلش ، تا با او بیاید و آن نان را به ماهیان دهد . . .  آری روزی آن ماهیا تکه نان است و روزی ما هم همان تکه نان ولی ما اشرف مخلوقات و آن یک حیوان حال چه فرقی بین بی اعتمادی ما به خدا با آن ماهی هست . وای بر ما که با خدایمان چه عهدی بستیم و چه کردیم . . . حقیر سر تا پا گناه

علی وار باش نه چاپلوس

سلام امروز صحنه ای را دیدم که فردی به خاطر نفع دنیوی خود چنان چاپلوسی فردی را میکرد که خود آن شخص از مفسدین روی زمین است و برای حفظ سمت خود دست به جنایتهای بسیاری داده و تعجب از اینکه همیشه صحبت علی ع را میکند و از عدالت علی ع میگوید . استاد مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی ع مینویسد * ﻋﻠﻲ ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺩﻭ ﻧﻴﺮﻭﺋﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﻠﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻢ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺍﻓﻌﻪ. ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﺩ ﻋﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﭽﺮﺧﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﻧﺞ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ. ﻭﻟﻲ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﻭﺭﻫﻬﺎﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺗﺶ، ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻋﻠﻲ، ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺠﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻭ ﺩﺍﻓﻌﻪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺗﻤﺎﺳﺶ ﺑﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﺗﺠﻠﻲ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻭ ﺩﺍﻓﻌﻬﺎﺵ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﻋﻠﻲ ﻣﺮﺩﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﺎﺯ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺿﻲ ﺳﺎﺯ ﺑﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﺁﺩﻡ ﻣﺴﻠﻜﻲ ﻭ ﻫﺪﻓﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻭ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺍﻧﻘﻠﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﻌﻤﻠﻲ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﻣﻘﺪﺱ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: « ﻳﺠﺎﻫﺪﻭﻥ ﻓﻲ ﺳﺒﻴﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻟﺎ ﻳﺨﺎﻓﻮﻥ ﻟﻮﻣﺔ ﻟﺎﺋﻢ »(1). ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﻴﻜﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺳﺮﺯﻧﺸﮕﺮﻱ ﺑﻴﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﻨﺪ. ﺩﺷﻤﻦ ﺳﺎﺯ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺿﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻦ ﺍﺳﺖ. ﻟﻬﺬﺍ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩﻫﺎﻧﺪ ﻛﻤﺘﺮ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻋﻠﻲ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ، ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﻴﺶ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ. * آری علی ع اینگونه بوده و مدعیان طریقت و راهرو او باید اینگونه باشند . وای بر حال ما که زندگیمان فقط حرف زدن شده است . خداوندا ما را هدایت فرما . . . حقیر سرتا پا غفلت