ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
امروز داشتم به این فکر میکردم که عید نزدیکه و خیلی از خانواده ها از لحاظ مالی ضعیف هستند و توان خرید لباس نو و آجیل و میوه برای خانواده رو ندارند و متقابلا کسانی هستند که فقط خرید آجیلشان و میوه شان از میلیون میگذره و سفرهای نوروزی به خارج از کشورشان که دیگه نگو . موندم توش که چه خبره ؟ ولی وقتی یکم به عقل که رجوع میکنم مبیبینم که هر دو تاشون سیر میشن و قانع و زمانی که میمیرن تویه یه خاک گذاشته میشن . حالا با رنجشها و نارضایتیهایی که به وجود میاد باید چه کرد . آیا میشه انتظار داشت که راضی باشند و رنجشی هم نباشه . البته تعجب من اینه که اون پولداره همیشه تویه فکر فردا و حسابهای بانکی شه و یادش رفته خدا روزیشو میده ولی اون فقیره در کمال تعجب تویه هر آهی که میکشه میگه الحمدالله و دعا برای دیگران میکنه . حالا نفهمیدم شکر فقره از کجاست و غفلت پولداره برای چیه ؟ اون مشغول مال دنیا و اینم از تنگ دستی و ناچاری شاکره و میترسه که اونی هم که داره از دستش بره . اطمینان به خدا یک افسانه شده و یک آرزویی که یا دراویش دم میزنند و سالکان ادعایش را دارند و عارفان توضیحش میدهند . باز هم در کنار امواج شک و تردید شناورند و به مثال ماهی حوض میمانند که زمان گشنگی بر روی آب دهانشان را باز و بسته میکنند به اید آنکه رهگذری تکه نانی برایشان بندازد ولی غافل از آنند که خدایشان به فکر آنان هست و کودکی را که نان در دست دارد و به شوق بازی با ماهیان نانش را نمیخورد تا به آنان دهد را به طرف حوض هدایت میکند در حالی که مادرش امتنا میکند و خداوند او را راضی میکند با گریه طفلش ، تا با او بیاید و آن نان را به ماهیان دهد . . . آری روزی آن ماهیا تکه نان است و روزی ما هم همان تکه نان ولی ما اشرف مخلوقات و آن یک حیوان حال چه فرقی بین بی اعتمادی ما به خدا با آن ماهی هست . وای بر ما که با خدایمان چه عهدی بستیم و چه کردیم . . . حقیر سر تا پا گناه