ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام به خوبان خدا
دیشب اتفاقی برام افتاد که وجودم را دوباره سرشار از محبت خدا کرد .
دیشب یه سری زدم به سید . کنار هم نشسته بودیم که دیدم سید پرسید تا حالا دست برادری با کسی دادی ؟ گفتم من که برادر ندارم ولی کسی رو هم بجز تو لایق برادری ندیدم . دستمو گرفت چشماش داشت برق میزد و نور خدا در چهرش آنقدر وضوح داشت که هر چشمی آن را میدید گردنم را گرفت و به سمت خودش کشید و دستش رو دور کمرم انداخت و گفت امشب تو برادر منی و این رو به همه اعلام کن و عهد میبندم که تکلیف برادری رو برای تو انجام دهم .
زمانی که دستش در دستم بود گرمایی وجودم را فراگرفت که درونم را سرشار از محبت خدا کرد . چرا ؟ چون سید هم از اولیای خداست و بی حکمت عملی رو انجام نمیده و محبت اون محبت خداست چون خودش تسلیم خداست .
میلاد هم که تازه انتخاب شده و جدیدا در جمع ما شرکت میکنه نشسته بود و خیره شده بود به این عقد عرفانی . راستی یادم باشه قضیه انتخاب شدن میلاد رو یه روز بگم .
تویه همین حال و هوا بودم که متوجه شدم فشار سنگینی به میلاد داره وارد میشه و چیزهایی که بهتره بماند .
بهم گفتن انگشترت رو در بیار و بده به میلاد . رنگم پرید آخه اون انگشتر جریان داشت اونم چه جریانی ، انگشتری که به جونم بسته بود و سنگی داشت روی آن آیه ای نوشته بود که درونم را شکافت ، همون آیه ای که اکثرا پایان مناجاتم هست * خدا بهترین حافظان است * خلاصه خیلی مقاومت کردم که یک لحظه چیزی یادم افتاد که متحولم کرد و اونم عهدم باخدا بود عهد کرده بودم که وابسته به هیچ چیز دنیوی نباشم و تعلقات دنیوی را از وجودم دور کنم . انگشترو در آوردم دادم و دست میلاد ، گفتم دستت کن الله اکبر انگشتر انگار برای اون دست درست شده بود هم اندزه و هم زیبا به دستش میومد .
اون انگشترو سید بهم داده بود و اونم از یک آیت اللهی هدیه گرفته بود و اون انگشتر در طی زمانی که دست صاحبانشان بوده زمان گناه و فحشای فکری دور از دستشان بوده و سنگش رنگ گناه ندیده بوده چون در زمانی که دست من بود همین طوری بود و من بهش وابستگی خاصی پیدا کرده بودم .
بعد از بخشیدنش به میلاد متوجه خیلی از وابستگی های دیگم هم شدم و به میلاد گفتم فقط دل بهش نبند چون تو امانت داری وروزی توهم باید ببخشی .
امشب دیدمش وقتی گفتم چه خبر ؟ گفت دیشب این انگشتره نمیگذاشت بخوابم و چند بار بیدار شدم و متوجه شدم که این انگشتر بعد روحانی سنگینی داره چون من اصلا مشکل خواب نداشتم .
کسانی که معتقد به تاثیر اجسام نیستند برن و در زندگی نامه پیامبران و اولیای خدا مطالعه کنند یکی از این اجسام ستون مسجد حنانه است که با پیامبر اسلام صحبت کرد و محبت خودش رو به آن حضرت رساند ودر قرآن بخوانید که اجسام نیز در قیامت زبان باز کرده و شهادت میدهند .
بعضی ها به ماشین دل میبندند بعضی ها به اموالشون و بعضی ها به اولادشون و بعضی ها به پدر و مادر و . . . .
ولی هر چه که هست اینها تعلقات دنیوی هستند و وابستگی به غیر خدا انسان رو از طی مسیر اللهی دور میکنه و حجابی بین اینها میندازه و نقطه معرفت انسان رو کور میکنه .
خداوندا ما هر چه که داریم از تو داریم پس معرفتی ده تا همه چیز را برای رسیدن به تو بخواهیم نه تو را برای رسیدن به همه چیز .
حقیر سر تا پا غفلت
الهی آمین
khosha be saadate shoma!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام به روح پاکت
سعادت برازنده کسی هست که از یک مطلب به خدا یک قدم نزدیکتر میشود و شما هم بوی خدا میدین . التماس دعا
حقیر سرتاپا نقص
برادری به تعداد نیست,به وفاداریست,یوسف یازده برادر داشت وحسین ع تنها عباس را....