ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام به روح پاکتان
چند روزی بود که مشغول آقا رضا بودم و رفت و اومدهای مهمانها که یک دفعه متوجه موضوعی شدم که منو نگران کرد .
متوجه شدم که از وقتی که آقا رضا به دنیا اومده من بیش از حد توجهم بهش زیاد شده و از خدا و معبودم مقداری فاصله گرفتم و اولاد منو هنوز هیچی نشده غافل کرده .
و به خودم اومدم و به خجالت و شرمنده کی در خونه خدارو زدم و با صدایی پشیمان عرض کردم خدایا آنچه که مرا مشغول کرده بود نعمتی بود که خودت ارضانی کردی و مرا متنعم از ثروت اولاد کردی .
خداوندا تو را قسم میدهم به حق خودت ما را از شر مخلوقاتت امان بده و در دنیا غفلت را از ما دور کن که غافلین بد عاقبتی دارند .
حقیر سرتاپا عصیان