نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت
نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

صبر

سلام . . . داشتم فکر میکردم که چند تا مطلب نوشتم و از صبر خودم نوشتم فهمیدم خاک برسرم شده و فکر میکنم خیلی صبورم . . . به قول سید هنور ناخونی ازمون کشیده نشده که ببینیم صبوریم یانه هنوز جلوی چشمامون عزیزترین کسمونوتیکه تیکه نکردن تا بگیم من راضیم ، ای داد بیداد انگار مدعی شدم . . . اشک تویه چشمام جمع شده و مینویسم خدایا منو ببخش دوباره نفهمی کردم خدایا ممنونم که این حقیررو متوجه اشتباهاتش میکنی . آخه یکی نیست بگه تومگه چی دیدی تویه این دنیا و به کجا رسیدی که ادعای صبر میکنی با این ادعا بهتره که بری بمیری ! . . چشم * شما راست میگی باید خفه بشم و چرت و پرت نگم . . . خدایا این حقیرو هدایت کن . . . . حقیر سرتا پا گناه

خداوندا رحمتت را کامل کردی بر این حقیر

سلام . . . دلمو خون کردن ولی خیلی آرومم به قول سید پوستمون کلفت شده دیگه هر چه قدر بلا و درد میاد راضی تر میشیم . . . . نمیدونم چرا ؟ قبلا تا نگرانی پیش میومد تمام افکارم به هم میریخت و تمام کارم بهم میریخت و زندگی برام تیره و تار میشود و اونقدر رنجش بهم فشار میاورد که اشکم در میومد . . . ولی با این مصیبتی که بهم وارد شده و فشاری که دارم میکشم نمیدونم چرا اینقدر راحتم و آرام . . . دیروز هم یه خبری بهم دادند که قوز بالاقوز شد و در این موقعیت بی سر و سامانی من و این امتحان یه رکب دیگه بهم زد. . . . شیطونه دیگه کارش همینه اولش داغ کردم ولی وقتی یادم افتاد خندم گرفت که مثل بچه ها داره باهام لج میکشه آخه دیوانه من تسلیم شدم توهنوز نفهمیدی کسی که تسلیم استا کریم میشه دیگه وکالتش رو حضرت حق به عهده میگیره و هیچ موجودی در هر مقامی توان رویاروی با او را ندارد منظورم خداست . . . .به هر حال من راضیم راضی . . . . خداوندا تو بر حال ما آگاهی پس خود افزار هدایتمون را به دست بگیر و در این راه نور هدایتمان باش و ما را با دوستان خود مانوس گردان که تنهایی فقط مختص توست . یاربی دیگر فهمیدم که دعاهای ما از روی شعور و دانایی نیست بلکه از روی نیاز و طمع است . خداوندا این حقیر عاجز و ناتوان را در این راه پر خطر و طاقت فرسا حافظ باش که بجز تو امید دیگری ندارم . خداوندا رحم کن بر حال ما که ما مصدحق رحمیم و تو امن ترین پناه گاههایی . . . . خداوندا این حقیر ترس را با اذن تو بیرون ریخت و به جایش اعتماد به خدایش را جایگزین کرد . . . حقیر سر تا پانیاز

محبت و وابستگی دنیا

سلام بر روح مهربانتان . . . من تو این دنیا وابستگی رو احساس نکرده بود تا دیشب که وقتی دخترم رو دیدم زانوهام سست شد و دل ریخت انگار دستی گلومو گرفته بود میخواست خفم کنه وقتی بغلش کردم حضن و غم دلم به اونم منتقل شد و زد زیر گریه و احوالات منو به هم ریخت باور نمیکردم که منم مثل دیگران دلتنگی اولاد میکنم ، وقتی میدیم دوستانم میگفتن امروز بچمو ندیدم دلم براش یه زره شده به فکر فرو میرفتم و شاید بعضی وقتها اونارو و بعضی وقتا خودمو سرزنش میکردم ولی دیشب آسمون به سرم خراب شد وقتی ازش دور میشدم گریه امونمو بریده بود و راه رفتنمو گم کرده بودم . یه لحظه یاد وابستگی های این دنیا افتادم و کلام خدا که می فرماید اولاد و اموالتان عامل گرفتاری و فتنه شماست ! یادم افتاد . . . خدایا من که وابستگی نداشتم آخه تویه این موقعیت و این امتحان سیر و سلوک این محبت چی بود که تویه دل این حقیر گذاشتی . . . یه نوری تویه دلم سوسو کرد سریع دنبالشو گرفتم و رفتم دنبالش تا دیدم دنیای بسیار پرنور جلوی رویم باز شد خلقت در حال تشکیل بود و ملاءک خداوند در تلاش وحشتناکی در حرکت بود ند سوال کردم چه خبره گفتند میخوایم محبت خداوند را نسبت به انسان بهت نشان بدیم دیدم انسانی خلق شد و دستور خداوند شد که او را جان دهدند و عقل دهند و روح بر او دمیده شد و روزی اورا مشخص کردند ایمانش و فطرتش را با روح و جانش آمیختند . . . من حیرت زده و آج و واج نگاه میکردم و یک لحظه شنیدم همه تبریک گفتند او را و تحسین کردند و دستور آمد سجده کنید برحبیب من ، همه سجده کردند . سوال کردم که او کیست گفتند حبیب خدا و عزیز ترین خلق خدا و عبد خدا و در معنا حرم حریق محبت خدا . . . به خودم گفتم این حتما هر چی از خدا بخواد بهش میده و راحتر از این دیگه تو دنیا فکر نکنم باشه . . . یک دفعه دستمو یکی گرفت انگار با آسانسور آوردنم پایین یه صحرایی بزرگ پر از دود و خاک و خون ، دیدم یه نفره همه بهش حمله میکنند و هر چی تو دستشونه بهش میندازن و زخم روی زخم میزنند و وحشیانه وبا کینه زمینش میزنند . . . از شدت مصیبت این صحنه چشمامو بستم و گفتم این کیه که اینقدر دردو مصیبت داره و خداوند اونو رهاش کرده . . . یکی کنار گوشم گفت همون که خلق شدو عزیزترین مخلوقات در نزد خدا اسمش حسین ابن علی ع . . . . گفتم پس محبت خدا ؟ گفتند میفهمی . . . ؟ و یک دفعه چشمامو بازکردم و خودم رو تویه ماشینم پیدا کردم همه چیز یادم رفته بود برای چی اومدم کجا قرار بود برم رفیقم کورش گفت زود باش که منتظر منن راه افتادم تویه حیرت بودم نمیتونستم بگم چی دیدم فقط به کوروش گفتم ازت خواهشی دارم فقط ناراحت نشو و قبول کن دستشو گرفتم گفتم اگه اجازه بدی من برم بیرون میخوام امشب با خدای خودم خلوت کنم . . .ولی اون قبول نکردو منو به زور برد خونه خودش . نمیدونستم این قضیه چیه . صبح که بیدار شدم این قضیه یادم افتاد دوباره دگرگون شدم فهمیدم خداوند با اون محبتی که به انسان داره به گفته خودش که من از مادر به شما مهربانترم، ولی اختیار را به او داد و در زمین رهایش کرد ولی چشمش بالا سرشه. . . فهمدیدم اون محبتی که من به دخترم پیدا کردم پیامی از خدا بود که اگه تو دخترتو اینقدر دوست داری که فقط پدرشی و خالقش نیستی تو هم دلت محکم باشه من خالق توام و از مادرت بیشتر دوست دارم گفتم مادرم کو کجاست ؟ مادری که میگفت دردت به جونم بخوره کجا از حال من خبر داره ودوباره آرامش خاصی و اطمینان خاصی به روح وجسمم حاکم شد . . . ممنونم خداوندا که مرا در اعماق وجودم تنها نمیزاری و وجودم رو خالی از خودت نمیکنی . . . . خداوندا ما را به خاطر غفلتی که از تو داریم ببخش . . . . حقیر سرتاپا غفلت

خداوندا مسرورم از لطف و کرمت

سلام حتما این مطلب رو بخون به دردت میخوره حوصله کن و دقیق بخون و اگر به دلت نشست دعای هدایت برایم بکن . . . . . . . . . . . . بنده آنم که لطفش داءم است . . . . . . . . با منو بی من به ذاتش قاءم است . . . داءم الوصلیم اما بیخبر . . . . . . . در پی اصلیم اما بیخبر . . . . خدایا اونایی که با منت نماز میخونن و طلبکارانه با گردن شکسته و تواضع ؟؟؟ به درگاهت سجده میکنند تا به حال به این فکر کرده اند که تو روزی حتی شیطان پرستان و کافران را بی منت میدهی و ثمر میدهی کوشش دنیوی آنها را بدون چشم داشتی ؟ . . . چنان طلبکارند که وقتی کوچکترین رنجش و نگرانی آنها را به زبان می آورد و سریع عبادتشان را به رخ میکشند. آی من چرا و منیکه چنین کردم و چنان کردم . . . . بشین بابا ، ترمز کن تا پیامبران ص و علی ع هم برسن !!! خدا خیرت بده آیا داستان قتلگاه حسین را شنیده ای . . . آیا ذبیح ابراهیم ع را میشناسی ، آیا ذبیح ذرکیا را شنیده ای آیا صبر ایوب را شنیده ای . آیا قصه غربت علی ع را شنیداه ای . آیا داستان شعب ابیطالب را شنیده ای آیا غربت حسن مجتبی را در خانه خودش شنیده ای . آیا راز و نیاز حسین ع را در خون شنیده ای . آیا یک لحظه از صبر زینب را شنیده ای . . . . بازم بگم آیا جریان برنادت را شنیده ای . . . نمیدونم چطور بعضی ها مدعی بنده گی خدایند و احساس میکنند که در درجه مطلق بندگی هستند و طلبکارانه زیر چشمی به آسمان نگاه میکنند و با تعنه می گویند خدا یا شکررررر ! ای داد بیداد تسلیم را یا خوب استاد معنی نکرد یا مرید خوب نفهمید ! خداوندا مرا ببخش که تورا برای خودم میخواستم و تورا انحصاری فرض میکردم . وقتی سگی را در حالی دیدم که زخمی بود و راه فراری نداشت هر که را میدید از روی ناتوانی و بیچاره گی دم تکان میداد و گوشهایش را به نشانه بدبختی و دل سوزی طرف مقابلش پایین میگرفت و برای سیر کردن شکمش به هر رهگذری زوزه میکشید ولی یا محلش نمیگذاشتند ویا کودکان و نوجوانان سنگش میزدند فهمیدم اگر این سگ در خانه ای که بود میماند و صاحبش را ترک نمیکردو تعددی از صاحبش نمیکرد و به خیابان نمیآمد و هوس دنیای ناشناخته اش دیوانه اش نمیکرد تصادف نمیکرد و به هر کس و ناکسی هم دم تکان نمیداد . . . به یاد خودم افتادم که چقدر از خانه بیرون زدم و یادم رفت خالقم و صاحبم کیه و زمانی به خودم آمدم که داشتم به همه دم تکان میدادم ولی صاحبم نگرانم بود اومد دنبالم وقتی دیدمش اشک از چشمانم سرازیر شد انگار رهایم کردند چنان به سویش دوان شدم که هیچ چیز و هیچ کس را نمیدیدم وقتی به آغوشم کشید فهمیدم او هم دلتنگم بوده آنگونه فشارم میداد که گویی دیگر نمیخواهد از او دور شوم . . . ممنونم خدایا مسرورم از لطف و کرمت . . . . حقیر سرتا پا غفلت

سلام خدایا در را باز کن منم

سلام . . .دیشب خیلی تنها شدم و تویه خیابونا بالا پایین میکردم و دلم اونقدر پر بود که اگه بی خیال نبودم خدا حواسش بهم نبود گند میزدم . . . آخه من کسی رو ندارم تویه این شهر و خیلی ها که رفیقا متاهل اند و درگیر زندگی خودشان حتی . . . ! البته من بهشون حق میدم انسانه دیگه ؟ بالاخره من تا صبح تویه ماشینم دنیایی داشتم برا خودم کسی هم زنگ نزد که بپرسه کجایی ؟ زیر سقفی هستی یا نه تازه فهمیدم انسان اگه خدارو نداشت چقدر تنها بود به خدا قسم انتظار از کسی نداشتم چون میدونستم خدا این رو برام خواسته و من هم با آرامش پذیرفتم . نصفه شب بود که سرد شد و من از سرما جمع شده بودم و به فکر اونایی افتادم که همین ماشین گرازه منم ندارن و تو سرما کنار خیابون خوابن البته من زیاد بیرون خوابیدم چون شبگردی زیاد داشتم ولی اون زمان فهم حالا رو نداشتم . خداوندا ما را هدایت کن و سرپرست ما باش و ما را به حال خودمان رها مکن که خود را هلاک خواهیم کرد . خداوندا من عاجزم و ناتوان و تو توانایی و قادر این حقیر را مورد رحمت قرار بده و سایه ات را برسرم مستدام بگردان که جز تو سر پناهی ندارم و از حکومت تو راه فراری نیست و آنان که فکر میکنند خود را از تو رها کرده اند نفهمیدند که تو بر تمام خلقت محیطی و ذات مطلق و بی نیاز از همه چیز . خداوندا ما را به خاطر دعاهای نسنجیدیمان حلال کن و ببخشا که تو دانسته کردی و ما ندانسته خواستیم . . . خداوندا من را در این دقایق خطرناک سیر و سلوکم تنها و بی چراغ راه مگذار که من نابینا و ناتوانم ، میترسم که خستگی راه مرا مکدر کند و در ای وادی حیرت راه را گم کنم . . . خداوندا در را باز کن منم ! . . . حقیر سرتا پا نیاز

خدای ماست

آری سلام که سر آغاز کلام ماست.. این را بدان که سلامم کلام راست . . . شاعر کجا به خدا درس میدهد . . اوذات مطلق لیل والنهار ماست . . . افسانه خلقت حوا شنیدنیست . . آن هم ساخته دستان خدای ماست . . . اسرار خلقت اورا کسی نگفت.. آن را نهفت آن کس که یارخدای ماست . . . آنان که درصفای خدانوشته اند.. فهمیده اندکه مهرسکوتش شفای ماست. . . مینای قلب کسی را که شکسته اند..درمان توان کسی هست جزاینکه خدای ماست؟. . . حوا که سیب را نفهمیدو چشید..بخشش مقام بلند خدای ماست. . . عشق و جنون و فراق و وصال ما..حرم حریق یک نگاه خدای ماست. . . آیا کسی خدا را بغل گرفت ؟.. دوری چرا ؟ آن مهربان خدای ماست. . . تنهایی خدارا آیا شنید ؟. . . آن کس که طلبکار خدای ماست !. . . رحمت ز آسمان فرود آیدو ولی. . گناه حواله زمابه خدای ماست. . . دیگر چگونه گویدمان مع البشر.. این فاصله که ازعمق گناه ماست . . . دردا که شاعران فقط خیال میکنند..آن کس شاعر است عزیزم ، خدای ماست . . . . عباس*خیال محال است نوشتنت ..آن کس که قلم داد به دستت خدای . . . ماست. . . این هم دل نوشته این حقیر هدیه به شما

دیگر چه میخواهم

سلام . . . .دیگه چه میخوام از این بهتر . . . . اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم . . . دیگه چی بگم . . . . خیلی حالم خوبه . . . خودم رو اونقدر آزاد مییینم که رهایی برام بی معنا شده . . . خلوت کردم در عین شلوغی . . . سرشار از آرامش . . . بیا بیا ببین چه قدر راحتم . . . صبر کم آورده . . . . . . میدونی چرا ؟ میگن وادی حیرت ! نه نه نه وادی خود شناسی و آگاهی . . . . بزار هر چی میخوان بگن . . . آره میدونم حالا میگی این چی میگه . . . . حقیرم حقیرم حقیرم اونقدر که منو نخواهی دید . . . دیگه فقط اونکه میبیه . . . دیگه ازم نخواه که بگم . . . همین قدر بسه دیگه . . . . حقیر سر تا پا . . . !

خداوندا ممنونم که هستی

سلام چند روزی بود که درگیر مشکلی بود که یکی از امتحانات این حقیر در این راه پیچ و خم بود . . . مشکلی که از لحاظ وزنی حسابش کنی کمر هر توانگری رو خم میکرد و اگر از لحاظ ابعاد حساب کنی فضایی طاقت حفظش رو نداشت . . . در حیرت بودم از آرامشی که داشتم و رفیق ناخلفمون هم که حی تو گوش چپم میگفت این صبر نیست بی آری و بی اورزه گیه و حی این حقیرو می خنداند وقتی که از خدا خواستم که مددی کنه تا بفهمم ، آرامشی بهم داد که دنیا برام گشایش پیدا کرد و کینه هارو و رنجش ها رو دیدم که فرار کردند و بیزاری کردند از این حقیر و سید میدونه من تو این چند روز چه کشیدم ولی راز بیرون آمدن از این امتحان چی بود ؟ تسلیم در برابر هر چیزی که خدا خواسته و معنی مطلق اعلام عجز و ناتوانی در برار علم و قدرت خدا و پناه بردن به خودش در مقابل بلاهاو امتحاناتی که خودش طرح کرده . . . . خداوندا ممنونم که حضور داری واین حقیر را از فراموش شدگان در گاهت حساب نکردی و این نور هدایتت را از این حقیر پنهان نکردی و این حقیر را از گمراهان جدا کردی و در جمع دوستان خودت جای دادی . . . هر کسی که میخواد هدایت بشه هر شب قبل از خواب به خدا اعلام کنه که خداوندا من عاجزم و ناتوان مرا هدایت کن و الا خودم را با گمراهی هلاک خواهم کرد ، خداوندا مرا در مقام تسلیم در بیاور تا به درجه اشرف برسم و در کنار خدایی چون تو بمانم ، خداوندا مرا از اعمالم حفظ کن و در عمل به آنچه که خود میخواهی توانا گردان ، خداوندا سد جهالت و غرور مرا بشکن تا در مقابل تغییرات مقاوت نکنم ، خداوندا رنجش را از درون من خالی کن تا آنچه که تو میخواهی جایگزین آن باشد ، خداوندا مرا صبر عطا فرما تا بدانم که تو از دست ما چه میکشی ، خداوندا ما را از خطاهایه اخلاقی خودمان در امان دار که تویی بزرگترین محافظان و خیر خواه ترین آنها ، خداوندا ما را بر آنچه که هست عالم گردان تا ابزار کنیم آن را برای رسیدن به تو ، خداوندا ما را در وادی حیرت تنها مگذار که ما حریسیم و طمعکار و مددی کن تا بتوانیم از این وادی خارج شویم و به کوی تو که مهرباترین مهربانانی برسیم . خداوندا تو میدانی که ما گناهانی کردیم در جبرانشان عاجزیم خداوندا تو میدانی ما گناهانی کردیم که اگر فاش شود رسوا خواهیم شد پس خدایا چه کنیم که جز تو کسی را نداریم که جبران کند برما آن چرا که خود کرده ایم به توپناه میبرم از دست خودم ای کریم الله . خداوندا سپاس که مهلت دادی تا با خدای خودم راز و نیاز کنم و این سعاتیست که اگر تو نمیخواستی من عاجز بودم . . . . . . . حقیر سر تا پا غفلت

شاید هم من نمیدانم

سلام . . . دیشب پیش رفیقا نشسته بودم که یکی از اونا گفت وب تورو خوندم چیزی نفهمیدم بحث هات خیلی سنگینن و خسته کننده . سعی کن یه مقدار راحت تر بنویس طوری که همه بفهمن چی نوشتی . . . نمیدونم چی بگم .؟ شاید درست میگه ولی میخوام یه نظر خواهی از شما هم داشته باشم . . . لطف کنید کمکم کنید اگه اشکالی داره بهم بگین . . . حقیر سر تا پا گناه

آغاز نور ولایت مبارک باد

سلام برمهدی عج تکمیل کننده حجت خداوند بر خلقت . . . آغاز ولایت حضرت امام زمان عج بر تمام خلقت مبارک باد حقیر سرتا پا گناه

محبت و ظهور

سلام به قلبهای مهربانتان . . . . در مطلب قبلی یکی از رموز و عدله آخر الزمان عرضه شد و بنا بر اینکه امام زمان عج محیط برزمان و علم تمام زمانها و تکمیل کننده تمام انبیا و حجتهای خداوند بر تمام خلقلت است پس ولی تمام خلقت و دلسوز تمام خلقت است چون وظیفه رهبری و ولایت عامه و خاصه کل خلقت را دارد . و او بنا بر نثر صریح قرآن ناظر و شاهد اعمال کل مخلوقات هست همانگونه که خداوند فرمود من خلقت را خالی از حجت نمیگذارم او حجت خداوند بر کل مخلوقات میباشد . و حالا از شما سوال میکنم کسی که ولی نعمت امتی باشد و وسیله هدایت آنها چگونه بر آنها نازل میشود مگر نه اینکه با مهرو محبت و الطاف اللهی برای گسترش دین پیامبر آخر زمان و شناخت حضرت حق و ایمان کامل به توحید می آید . . . . محبتی که هر مخاطبی را جذب میکند و تجلی خداوند میباشد و تمام مخلوقات بادیدن آن امنیت را باتمام وجود احساس میکنند الا کسانی که عهد باشیطان بستند . البته اینو بگم که حضرت ولی عصر عج حتی بر شیطان نیز ولایت دارد ولی او با اختیار خود روبرگردانده ودر مقبل او صف آرایی میکنند و امام زمان عج حتی در جنگ با او بنا بر حجتی که دارد مانند جدش اول آنها را به سمت خدا و دین فرا میخواند و زمانی که حجت برآنها تمام کرد جنگ میکند . یعنی محبت او هنوز امید به برگشت آنها دارد در حالی که آنها چند هزار سال از روح و انس و جن و . . . امید به شکست ولی خدا داشتند . . . . . . . . . پس برخلاف گفته های خیلی ها که در غیبت کبرا نقل محفهای بحث در مورد آخر الزمان عج است که میگویند و تبلیغ میکنند که منجی با خون و خونریزی و سختی می آید ، بلعکس او با پیام محبت و مهر و همدلی می آید . . . . عزیزم. . . مگر میشود که حبیب خدا و ولی خدا ، خدایی که میفرماید از مادر برشما مهربانترم ، برای ریختن خون مخلوق خدا بیاید ؟ . . . بدانید یا ااهل العالم منجی آخرالزمان ولی شماست و سرپرست شما و نجات دهنده شما از تاریکی ، او را بخوانید که او به اذ ن اللهی فریاد رس شما خواهد بود و جنگ او باسیاهی و دشمنان شما و خدای شماست . اگر میخواهی او را یاری کنید در منزلهای خود بنشید و به اصلاح خود و امور زندگانی و فرزندانتان بپردازید که زحمتی را از او کم کنید که او مصلح جهانی و اصلاح کننده کل خلقت به اذن خداوند بزرگ هست . . . . التماس دعا ، حقیر سر تا پا نیاز

منجی آخر الزمان عج

سلام . . . در مورد منجی آخرالزمان در ادیان مختلف بحثهای زیادی هست ولی در مذهب تشیع جعفری برحسب اینکه یازده حجت خدا وظیفه آماده سازی بستر ظهور آخرالزمان را داشتند و هر کدام به نوبه خود ولی و حجت خداوند و عالم به علوم اللهی و دنیوی بودند . . . . امروز میخوام در مورد مقام حضرت ولی عصر عج به اندازه ادارک و معرفت خودم که درمکاشفات این حقیر عنایت شده مطالبی را درج کنم البته هر کسی بخواهد در مورد ایشان مطلبی بنویسد نمیتواند قطره ای از اقیانوس عظمت این حضرت را بیان کند اما به اندازه روزی و معرفتش و شناخت خود مطلبی را عرضه میکند . . . رموز زمان در دنیای ما به دوازده ساعت تقسیم میشود که هر کدام به نوبه خود ساعت کامل دارد اما اگر توجه کنید اگر ما بخواهیم ساعتی کامل مشخص کنیم عقربه بزرگ ساعت باید روی دوازده باشد که تکمیل کننده ساعت باشد مثلا اگر بخواهیم بگییم ساعت سه هست باید عقربه کوچک روی سه باشد وعقربه بزرگ روی دوازده . . . پس تکمیل کننده ساعات دوازده میباشد . . . . ما آخر الزمان را به نام امام زمان میشناسیم و آنگونه که عرض کردم روموز زمان در این دنیا ساعت است و امام زمان امام دوازدهم است و تکمیل کننده زمان هم در ساعات ، دوازده است . . . پس مهدی عج تکمیل کنند یازده امام اهل تشیع میباشد و تکمیل کننده زمان و ساعات خلقت و قاءم بر آل محمد ص و یعنی علوم تمام پیامبر ص و یازده امام س و علوم تمام زمانها از اول تا آخر در نزد آخر الزمان یعنی مهدی موعود عج و به تعبیر کامل امام زمان عج میباشد . . . در تمام ادیان بشارت بر این موعود داده اند این مطلبی که عرض کردم هم در علوم علمی اثبات میشود و هم در علوم رموز و مکاشفات عرفا به اثبات رسیده و حالا اگر در مورد منجی آخر الزمان علامتی را بخواهیم عرضه کنیم که از لحاظ علمی و معنوی و نشانهای فلسفی منطقی مورد تایید عوقلای عصر باشد می توان این مطلب را عرضه کرد . . . . اگر مطلبی به دانسته هایتان اضافه شد برای تعجیل در فرج حضرت حجت عج صلواتی هدیه کنید و برای این حقیر روسیاه نیز دعای هدایت محبت کنید . . . . حقیر عاصی از عصیان