سلام
همین حالا یه متنی از خاطرات شبهای سیروسلوکم نوشته بودم که وقتی گزینه ارسال رو زدم اینترنت قطع شد و متن هم پاک شد .
نمیدونم چرا هر وقت من می خوام یه مطلبی رو بنویسم که تاثیر گذاره و خودم رو هم متحول کرده و یامیشه گفت ناگفته های این حقیره ، با یه دلیل الکی متن پاک میشه .
منم دیگه تایپش نمیکنم .
ولی فقط این رو بدونیم که بعضی حرفها حرمت دارن و بازگو کردنش بعضی جاها کاملا اشتباهه و باعث میشه یه نامحرم با یه بی احترامی و نفهمی ارزش اون کلام رو پایین بیاره .
بعضی وقتا خدا هم دوست نداره حرفهای بین خودش و بندش جایی گفته بشه .
نمیدونم چرا . . . ؟
میخوام درونم رو داد بزنم ولی به کی بگم که باور کنه و تحملش رو داشته باشه و قاطی نکنه .
انگار باز دارم زبون درازی میکنم .
خدا بخیر کنه .
هر چه میخواهد دل تنگت بگو . . . . .
و یا به قول شاعر
هرچه پیش آید خوش آید
ما که خندان میرویم
یاحق
حقیر سرتاپا گناه
سلام
امشب یکی از بحثها ارتباط انسان در این دنیا و لزوم جمعی زندگی کردن انسان در زمین است . البته این موضوع به اینجا ختم نمیشود در دنیای آخرت نیز انسان در جوار کسانی که خود در این دنیا انتخاب کرده زندگی ابدی خواهد داشت .
بنا به حقیقت و واقعیت خلقت انسان ، آدم و حوا جفت آفریده شدند تا در کنار هم به تکامل برسند و بعد از تنزل جسمی و روحی آنها این موضوع اهمیت بسزایی برای بقای حیات انسان پیدا کرد که بعد گذشت میلیون ها سال انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع هست .
مثلا کسانی که در ارتباط با دنیای خارج از تفکرات خود هستند با استفاده از نگرش و بینش و علم و تجربه دیگران با موضوعات جدیدی آشنا میشوند که به آنها در طی مسیر تکامل دنیوی و معنوی کمک میکند .
تجربه نشان داده که بزرگترین عرفا و علما و فوضلا و دانشمندان کسانی بودند که با همردیفان و یا اساتید زمان خودشان در ارتباط بودند و این موضوع در سالکان نیز به وضوح دیده میشود . مثلا قضیه آشنایی شمس و مولانا که اگر این ارتباط نبود مولانا در طی این مسیر به این پایه از عرفان نایل نمیشد .
ما بعضا در سیرو سلوک شاهد راهنماییهای میشویم که این اصل را نقض میکند مثل ریاضت های آنچنانی که بیشتر باعث بیماریهای روحی شدند تا ارتقای روحی . مثلا فلان فرد عالم نما دستور چهل روز چله نشینی بدور از جامعه و ترک نعمتهای اللهی را به مرید بیچارهء از همجا بیخبر داده و بعد از چهل روز هم نتیجه ای حاصل نمیشود الا ابهامات و تخیلات حاصل از تنهایی ، چرا ؟
شما اگر توجه کنید اقلب کسانی که چله نشینی کردند که بنده نیز در اوایل سیر وسلوکم از آن افراد بودم و بر حسب تجربه این مطلب را مینویسم در طی روزهای چله نشینی مدعی ارتباط با موجوداتی غیر ارگانیسم و غیر حقیقی میشوند ، چرا ؟
چون انسان موجودی اجتماعی است و اصلا خلقتش اینگونه بوده و اگر کسی را برای ارتباط پیدا نکرد برای خود شریک یا هم صحبت میسازد و انقدر با او انس میگیرد که دیگر بعضی اوقات حاضر به جدایی با آن نمیشود . چرا ؟ چون او کاملا مخاطبی خوب برای او بوده و با آن هر کاری که دوست دارد میکند و این بیماری او را گوشه گیر و خلوت جوی میکند .
ولی اساتید راه حق همیشه انسان را به ارتباط با دیگران مخصوصا علما و دانشمندان تشویق میکنند و در معرفی نعمتهای اللهی و شکر گذاری آنها جهد میکنند و نتیجه این ارتباط و معرفی سالکی باتجربه و با علم و بامعرفت و شناخت میشود که به قرب اللهی دست میابد و در خلوت خود به جز خدا را راه نمیدهد چون او واقعیت حقیقت همه مخلوقات را درک کرده الا خالق هستی و تشنه ارتباط با اوست .
واین تفاوت بین طریقت اسلام با طریقتهای من درآورده انسانهای سطحی نگر است .
خداوندا ما را با حقیقت این دنیا و واقعیت آن دنیا آشنا کن که ما موجودی عاجز از رسیدن به این حقایق و واقعیت هستیم که اگر مدد تو نباشد پیوسته ذلیل خواهیم ماند .
خداوندا ما را هدایت فرما با نوری که نور آسمانها و زمین است که ما ساکن زمینیم و مسافر آسمان .
حقیر سر تا پا نیاز
سلام
امروز جمعه است .
جمعه بو داره . بوی گل ، گل محمدی .
البته برای کسایی که بو میفهمن نه این حقیر سرتاپا غفلت .
خوش به حال کسایی که بوی امام زمانشون رو میشناسن و معرفت درکش رو دارند .
امروز جمعه است روز انتظار ، انتظاری که هم معشوق و هم عاشق هر دو در انتظارند .
دیگر زمان و مکان گنجایش این انتظار را ندارد و عرصه تنگ شده دیگه بوی این انتظار داره از فضای خودش بیرون میزنه تا جایی که همه این بو رو میفهمن ولی کسی که به این بو آشناست میفهمه که از کجاست و اونی که نا آشناست فقط میگه به چه بویی و به راحتی از کنارش میگذره و یادش میره چه بویی بوده و از کجا اومده و اصلا این از کجا اومده مال کیه ؟
یادتونه میگفتم هر کسی تویه این دنیا یه روزیی داره ، آره اگر روزیت باشه این بو رو میفهمی و میشناسی . اما مقدماتی برای این کار هست که باید رعایت کنی و اون تسلیمه ، تسلیم در مقابل درگاه احدیت و رد شدن از درب معرفت و ورود به دنیایی که تعلق آنجا به جز به خدا معنایی ندارد و انجا فقط جلوگاه خداوند است و فقط چیزی عیان است که خدا میخواهد . آنجا دیگر اختیار معنایی ندارد و هرچه است خواسته اوست برای همین پاک و مطهر است . البته این به معنای جبر نیست بلکه اوج رهایی و آزادی از تمام جبرهاست .
میدانید چرا به علی ابن ابیطالب یدالله صوت الله عین الله و . . . میگفتند چون آزاد شده بود از بند تمام تعلقات دنیا و شده بود آیینه خدا ، یعنی من یظهر الله تجلیگاه خداوند .
یاعلی یاعلی یاعلی یا اسدالله الغالب
و اگر آن بو رو فهمیدی و به آنجا رسیدی یادی از این حقیر سرتاپا غفلت هم بکن و سفارش ما را به من یظهر الله پسر خلف حضرت رسول اکرم ص امامنا حجت ابن الحسن العسکری عج روحی فداک برسان و مراتب ارادت این حقیر را برسان . التماس دعا
حقیر سرتا پا گناه
شنیدین میگن احساس خوبی دارم . احساس بدی دارم احساس خواب میکنم و . . .
پس خود خوبی نیست فقط احساسه ، خودبدی نیست احساسه و خود خواب نیست احساسه ،
احساس ، انسان را از خود اون چیزی که مقصود و یا هدف هست دور میکنه و شاخ و برگ اضافی میده و گاهی حتی افترا به واقعیت اون موضوع میزنه .
به حق دونستن خویش و بد شمردن افکار دیگران و یا متهم کردن دیگران به عدا در آوردن و به قول امروزی ها فیلم بازی کردن ریشه در ناتوانی های خود انسان یا خبره و ماهر بودن خود این شخص در عدا در آوردن و فیلم بازی کردنه ، چرا چون ما که از درون قلب دیگران خبر نداریم و خدا ستار العیوبه ولی از قلب خودمون خبر داریم و این سیاهی قلب خودمونه که دیده میشه .
ولی عده ای دیگر هستند که بر حسب تجربه و سیر در طریقت دنیا راهکار میدن و نیت آنها به وجود اومدن یک جامعه آرومه ولی با مطالبشون به شعور کسی توهین نمیکنن !
ولی زمانی که یقین پیدا کنند که کسانی به دشمنی خدا برخواستند بی محاوا اعلان جنگ میکنند و توانشان را برای تخریب اونها میگذارند .
پس احساس را از خود دور کنید که مثل سراب ، انسان را به اشتباه می اندازاد و سعی کنید به اندازه فهمتان عمل کنید تا حداقل یک نفر عامل باشد و این قدر قیافه حق به جانب و شعاری به خود نگیرین و از دیگران انتقاد نابجا نکنید همین که خودتون رو تغییر بدین کافیه نمیخواد دیگران رو متوجه کنید .
یاحق
سلام
یه چیزی بگم ؟
دو سه روزه دارم زبون درازی میکنم ، آره دزدای حال دارن حالمو میدزدیدن .
توی سیروسلوک و علوم عرفانی وقتی کسی یه ذره حالش خوب بشه بو میده بویه خدا .
این مسیر راهزن و دزد داره و وقتی بو میفهمن سریع میان و بیماری به نام حسادت رو نشر میدن و فعل و انفعالاتی از این نشر به وجود میاد که حال معنوی سالک رو کم رنگ می کنه و این میشه دزدی حال .
خداوندا کسانی را که با توعهد دوستی بستند را حفظ کن از شر تمام اسباب و مخلوقات و فتنه های انس و جن و . . . تا همه چیز و همه کس بداند کسی که تحت حمایت خداوند هست در ایمن مطلق است .
حقیر سرتاپا غفلت
سلام
امروزه هرکس بگه دلم برای خدا تنگ شده و میخوام برم پیشش میگن طرف مشکل روحی پیدا کرده افسردگی پیدا کرده ، ولی اگه بگه دلم برای فلان دختر یا پسر تنگ شده و میخوام برم پیشش میگن عاشق شده ؟
امروز داشتم در مورد این فکر میکردم که نگاه مردم چرا اینقدر نا عادلانست ، واقعا نمیفهمن یا خودشون رو زدن به نفهمی ویا چون شناختی از خدا ندارن از خدا گفتن براشون سخته ؟
شما بگین دیگه وقتش نشده نگاهمون رو عوض کنیم و سرمون رو از کیسه مادیات دنیا بیرون بیاریم و ببینیم که میشود و کاملا عادی هست که انسان دلتنگ خدا شود چطور دلتنگ دختر یا پسری که یک بار دیدش میشه و بایک نگاه عاشق میشه ولی خدایی که خالقشه و در تمام لحظات باهاش بوده دلتنگش نشه و نخواد بره پیشش ؟
تورو خدا یادتون رفته شما مسافر این دنیاید و رفتنی ؟
خدا داره نگاه میکنه و افسوس به حالتون میخوره که دارین چه معامله بدی با خودتون میکنید و پستی های این دنیا رو به زیبایی و عظمت اون دنیا میفروشین .
و کسانی رو هم که با خدا معامله کردند و دنیا را نادیده گرفتند و غمشان وصل به خدا هست رو دیونه و افسرده و مجنون مینامید و چون خودتون رو نمیتونید تغییر بدید و جنستون رو پاک کنید و دیگر پاکی رو بد و غیر عادی معرفی میکنید .
وای به حال کسانی که با دوستان خدا بد میکنند و عرصه رو تنگ میکنند و بر حسب حسادت و کوته نظری آنها را زیر سوال میبرند و اعمال آنها را در چشم مردم خار میکنند که حافظ آنها خدای متعال است و بد عاقبتی دارند آنهایی که با خدا جهاد میکنند .
حقیر سرتاپا نیاز
دلم مثل دلت خونه کبوتر . مثل شبهاى بارونیت بى خونست کبوتر .
مثل چشمات منم چشم انتظارم .
کسى دونى بپاشه اى کبوتر ! ولى من مثل تو بالى ندارم .
که بر بامش نشینم اى کبوتر . به بام خونه خداى سبحان .
اونجا مثلت بخونم اى کبوتر .
اگه اونجا شدى ساکن توروزى . پیامم رو به هو غوغو کن کبوتر .
بگو یه بى نوا دلش تنگه وصاله .
میخواد پیشت بیاد ، غوغو کبوتر. اگه پرسید چطوره حال و وضعش .
نگرانش نکن اونو کبوتر ،
به آغوشش بگیر بوشو بگیرى ، بیای بوت میکنم تورو کبوتر
بغلت مینکم شاید بگیرم * زتو عطر اونو هرشب کبوتر
تقدیم به تنها عشقم حضرت سبحان
خدایا دلم برات یه ذره شده میخوام بیام پیشت ولی اینا نمیزارن و حی میگن خدا نکنه
خدایا حرفهای اینارو نشنیده بگیر نکنه به خاطر دلتنگی اینا منو نزاری بیام .
من خسته نشدم از دنیا . من پدر و مادرم و همسرم و فرزندانم و خواهرانم و دوستانم رو دوست دارم و در کنار اونها حس خوبی دارم .
ولی چه کنم که خدایا تو رو از همه بیشتر دوست دارم و رازیم اونها رو به خاطر دوست داشتنم و کنارت بودن کنار بزارم و بیام چون تو عشقمی حبیبیمی . . .
میدونم دارم زبون درازی میکنم و زیادی غنپز در میکنم . . .
چشم سکوت میکنم . . . یواشکی میگم اینا حواسشون نیست ! پس کی بیام ؟
حقیر سرتا پا نیاز
سلام
دیروز از لحاظ جسمی حالم خوب نبود و نزدیکهای عصر بود که دراز کشیدم و خانمم هم کنارم داشت پسرم رو شیر میداد و بعد از چند ثانیه . . .
احساس کردم دارم از سمت پا سبک میشم و این سبکی داره به سمت سینم جاری میشه و کسی رو در کنار سمت راست ، بالای سرم احساس کردم . . .
متوجه شدم که موت سراغم اومده ، اونقدر آرام بودم که از شوق وصل سکوت کردم و منتظر شدم . . . ثانیه ای طول نکشد که دیدم ابلیس در چهره انسانی اومد و گفت پسرت رو نگاه کن داره شیر میخوره از خدا بخواه که برت گردونه ، دخترت کوچیکه نیاز بهت داره و خنومت رو میخوای به کی بسپاری ؟
خندم گرفت گفتم آخه دیوانه مگه حظور خداوند رو نمیبینی که داره دعوتم میکنه ؟ درحضور خدا و نگرانی از این حرفا ! برو برو بذار مشغول کارم باشم میخوام برم مسافرم . . .
وقتی زورش نرفت غیب شد .
من داشتم پرواز میکردم آخه دلم برای خدا تنگ شده بود سه شب بود که برای دوری خدا گریه میکردم و ظهر همون روز هم دلم برای امام زمان تنگ شد و زدم زیر گریه .
وای که چه حالی داشتم . . . یعنی دارم از این دنیا راحت میشم و میرم پیش حبیبم ؟
یه دفعه متوجه شدم خانومم داره صدام میکنه و تکونم میده و اشک تویه چشماش حلقه زده و بغزش داره میترکه . . . فهمیدم که حول موت و ورود مرگ به اتاق اونو نگران کرده بود و متوجه شده بود که داره اتفاقی میفته !
ای وای که منو از یه جای داشتن صدا میزدن و این طرف هم خانومم داشت صدا میزد .
اراده کردم که برم ولی خانومم تند تر تکونم میداد و این حالت منو نگران کرد و احساس کردم که دیگه برم گردوندن و این فاصله زمانی شاید چند ثانیه ای طول نکشید ولی انگار من داشتم زندگی میکردم .
وقتی به آرامی گفتم خانوم چته چرا بی قراری میکنی ! ؟
دیدم گفت حالت خوبه ؟
گفتم مسافر بودم !
بدون هیچ تعجب یا سوالی گفت پس من چی ؟ یعنی به این راحتی از من دل میکنی ؟
.
.
.
دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و اشکم جاری شد و گفتم خدا داشت صدام میکرد من اصلا تورو ندیدم مگه میشه که اون باشه و چیز دیگه ای رو هم دید .
سکوت کرد و فقط با نگاهش داشت منو میفهموند که خیلی بی وفایی .
ولی اون هنوز نمی دونست که من شورده و مجنون حبیبم هستم و این حرفها برام فقط احساسه .
اون میدونه که من در زندگی زناشویی هیچ زنی رو جز اون نپذیرفتم و هیچ معشوقی رو هم جز الله نمی پذیرم . . . و هنوز ادامه دارد
خداوندا از تو خواستارم که طعم وصال را با فراقی شرم آور بر ما تلخ نکنی که ما ضعیف النفس هستیم و تو قوی و ما نگران حفظ جوارح خودمان در این دنیایم و حتی نگران دیگرانیم که نکند این فراق را برما لکه دار کنند و این شیطان همیشه در کمین لحظات فراق و تنهایی ماست . پس ما را حفظ فرما ای حافظ کل حافظان و ای خدای عاشق .
حقیر سرتاپا غفلت
سلام
امشب با یه دیوار آشنا شدم !
آره دیوار چیه مگه ؟
همیشه که دیوار برای جدا کردن نیست.
بعضی وقتها ما انسانها باید دیواری برای حریم خانوادمون و خودمون داشته باشیم
اگه این دیوار نباشه پشت موشتا دیده میشه و زبون بعضی ها دراز .
امشب دیوار پدر و مادر رو براتون توضیح میدم .
پدر و مادر دیواری برای بدترین لحظات زندگی ما هستند که وقتی تویه این دنیا از هر چیزی نا امید میشیم البته غیر خدا به پدر و مادر پناه میاریم و این مرد و زن نداره .
ولی بعضی ها این دیوار رو خراب میکنند و پشت این دیوار و به هر کس و ناکسی نمایان میکنن و اجازه میدن که این حریم و این دیوار به وسیله خودشون خراب بشه .
و نمیدونن که روزی خودشون پدر یا مادر میشن و همون دیوار میشن . . .
پس دیوار ها رو خراب نکنید چون هر دیواری جدا کننده نیست بلکه وصل کننده هم هست .
یاحق
سلام
امروز داشتم فیلمی رو تویه تلوزیون نگاه میکردم که منو متحول کرد .
ماجرای سکوت یک زن از درد جسمی برای راحتی شوهرش و با عشق فداکاریرش برای به مخاطره نینداختن غیرت شوهرش و حتی لذت بردن از این سکوتی که میکند .
بعضی ها سکوت را همان تحمل معنی میکنند .
یک لحظه زندگی حضرت علی ع و حضرت زهرا س به یادم آمد که هر دو سکوت کردند اما سکوتی از عمق وجود با رضایت و عشق و لذت بردن از این فداکاری .
سکوت برای معشوق و مذاب شدن در حرم حریق عشق لاهوتی با اوج لذت بردن از این سکوت .
آره تازه فهمیدم خداوند چرا سکوت کرده و سکوت کردن بسیار زیباست برای درک معشوق و این سکوت که لذتی بی بدیل دارد معنای زیبای عشق است .
بعضی از عرفا معنی سطحی سکوت رو فقط در حرف نزدن و شنیدن و یاد گرفتن شرح دادن ولی سکوت معنایی ژریف دارد که تا با سرشتت آویخته نشود نخواهی فهمید .
حقیر سرتا پا آتش هو
بنا و ستونه خدمت خلق راست*بجز باور خالق خلق ناست*
بگو باور و اعتقاد از کجاست*بجز ناله سالک بى نواست؟
تعالیم دین اللهى صفاست*پیام محبت ز آن خداست*
به تورات و انجیل و قرآن کریم * بگفته هرآنچه خدا کیمیاست*
بجز آن کلامى ندانم رواست؟ولا غیر دشمنى با خداست!
تو که در پى خلق و خدمت شدى!در این ره تعالى رضاى خداست*
سخن کوته اى شاعر اسرار پوش*ره الله اینجاو خلقش کجاست؟
نصیحت به خودکن،زبانت بدار*که هرکس به جایى به راهى رواست
این شعر در جواب یکی از دوستانم هست که زبه مدت دو ساله بهایی شده .
اون انسانی بسیار نکو خصلت و درست کاره و من فقط به خاطر ادب و معرفتش دوستش دارم البته این رفتار ریشه در خانواده و اصالت این شخص داره نه در آیینی که انتخاب کرده و من امید به هدایتش دارم . انشاالله
حقیر سرتا پا نیاز
چهارم در بهاییت اعلام وحدت جامعه انسانی شده و اینها مدعی این هستند که در ادیان دیگر به این موضوع پرداخته نشده . خوب ما در تمام ادیان اللهی آشکارا میبینیم که خداوند در تعالیم آنها وحدت و همدلی را سفارش کرده مثلا نماز جماعت در اسلام )که در بهاییت نماز جماعت نداریم جز نماز میت ( در قرآن کریم آمده : یدالله مع الجماعه ، دست خدا با جماعت است ویا آمده در تصمیم گیری ها شورا کنید و در زندگی مشورت کنید و همدل باشید و در کنار ادیان اللهی دیگر با دوستی زندگی کنید .
بهاییان میگویند از لحاظ پرا کندگی دومین دین بهاییت است عجب ! این چه وحدتی است که خودشان پراکنده اند ولی میخواهند انسانها را یکی کنند البته این پراکندگی از نظر سیاست دینی یه راه خوب برای تبلیغ است .
پنجم . تحری کردن و تحقیق و جستجو از احکام اصلی بهاییت است که بعد از سن بلوغ واجب است البته اینگونه که من متوجه شدم فرزندان آنها به علت سوتبلیغ بیت العدل اعظم از ادیان مختلف در مراحلکودکی، مخصوصا ،مسلمانان باعث شده که اصلا آنها در دین دیگری بجز بهاییت تحقیق نکنند و از هر کدام آنها چند سوال از ادیان سوال کنی نمیدانند البته بجز بزرگانشان که باید جوابگو جوامع آنها باشند .اگر این نظریه را رد میکنید پس تمام بهایی ها پیامبرندو آگاه و عبد الصالح ، پس بهاالله برای هدایت که آمده ؟ و حجاب تنها برای زنان نیست بلکه برای مردان هم هست.
هشتم : بهاییت در مورد افراط تقدس افراد در شیعه سخن میگویند و مسیحیان را در مورد اعتقادشان به عیسی ع ندامت میکنند و یهودیان را افراطی میدانند .
خوب ! شیعه که به طرف قبر حضرت محمد ص یا علی ع نماز نمیخوانند .
ولی بهاییت به سمت مرقد میرزا حسینعلی نوری نماز میخوانند یعنی قبله یشان است و طواف میکنند و زیارت میکنند .
بهاییت تمام انسانها را در هر اعتقادی مقدس میداند ولی ادیان اللهی کافران را دشمنان خدا و انسانها میدانند و از یاران شیطان .
باهییت اعلام میکنند من قرآن را کتاب آسمانی میدانم و کلام خدا ولی در مورد معد و ورود جسم به معد را باطل میداند و معد را فقط در سود روحانی معرفی میکند . پس یا در مورد تایید کردن قرآن دروغ میگویند یا خداوند را دروغگو می دانند که خدای بهاییها معادش با خدای ادیان اللهی دیگر فرق میکند .
و اما در مورد مهدویت و منجی بشریت ، که تمام ادیان معتقد هستند که از هر دینی منجی برای هدایت و اصلاح خواهد آمد که در آخر مصلح جهانی تمام آنها را صلح خواهد داد و یک حکومت دینی واحد در جهان حکم فرما خواهد شد .در تمام ادیان به این احکام حرمت خاصی میگذاشتند چون فقط حیوان حریمی برای محارم خود ندارد البته علم اثبات کرده حتی در بین حیوانات نیز بعضی ها مثل شتر و گاو میش نیز به محارم خود حرمت میگذارند درحالی که غریزی است .
بحث در مورد خطاب کردن خود بهاالله در آثارش به عنوان خالق عالم ، لم یلد و لم یولد و . . . که من این مطلب را در مطالب محققین و در سایتهای مختلف مطالعه کردم هم که دیگه حرف رو به اتمام میرسونه یعنی چه کسانی مدعی خدا بودن در تاریخ بودند ؟ نمرود و فرعون و . . .
من در این فرقه هیچ اثری از کلمات وحی جدید و اللهی بودن آیینشان ندیدم همه مطالب قبلا در ادیان گفته شده و همه کپی برداری هستند و ا خداوند طلب هدایت برای زهمه انسانها و این قوم دارم و میدانم که اگر در درونشان هدایت شدگانی مخفی باشند متوجه میشوند و خود را از تسلیم درگاه اللهی و یکی از ادیان اللهی خواهند کرد .