نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

صادق و راستگو باش که خدا صادق است و راستگو

سلام بر روح بلندتان . . . . امروز بر حسب اتفاق صحبتی در مورد صداقت و راستگویی بین دوستان بیان شد که من رو مشتاق کرد تا مطلب در مورد صداقت و راستگویی بنویسم . صداقت و راستگویی در انسان امواج مثبتی را انعکاس میدهد که باعث آرامش مخاطب و یا همسر و یا دوستان میشود . و این آرامش به مرور زمان تبدیل به اعتماد میشود و به مرور زمان باعث دلسوزی و رفع مشکلات شخص صادق از طرف اطرافیانش میشود . پس در یک نگاه سطحی و کوتاه فواید بسیار کمی از صداقت و راستگویی را بیان کردیم . و اما این را بدانیم در دنیای ماده که شر از خیر بیشتر است و گناه وسعت بیشتری دارد صداقت و راستگویی از سخترین خصایص انسانی و عرفانی محسوب میشود و در این مورد حضرت محمد ص فرموده : در آخرالزمان مومنانی هستند از امت من که درجه ایمانشان برابر با بعضی از پیامبران بنی اسراءیل است و بعضی ها بالاتر پیامبران بنی اسراءیل هستند . چرا ؟ چون در آخر الزمان حفظ ایمان از سخت ترین کارهاست و راستگویی از اساس ایمان است . به امید راستی در گفتار و کردار و پندار و تسلیم در مقابل عظمت خداوند هم دیگر را دعا می کنیم . خداوندا ما و خانوادیمان و دوستانمان را را در بدترین زمانها از شر این دنیا و شیاطین حفظ بفرما و ما را قابل هدایت قرار بده و در آخرت ما را از بندگان صالح و از دوستانت قرار بده . حقیر سرتاپانیاز

من رضایت خدا را میخواهم نه رضایت خلق

به من میگن تو افراطی هستی . . .
آره من افراطیم . . . پس اونایی که با اسم محمد ص و علی ع و فاطمه س و . . .در پشت هوسهای کثیفشان کمین میکنند تا غارت ایمان کنند کیند ؟
منی که در محل کارم به خاطر برداشتن یک برگ آ چهار شب تا صبح نمی خوابم تا صبح میخرم و میزارمش سر جاش افراطیم و اونی که سند بیت میلیونی رو میکنه دویست میلیون و یک لیوان آبم روش و اونو میده دخترش خرج لوازم آرایشش میکنه و زنش کارت شارژ میگیره تا با دوست پسرش حرف بزنه و پسرشم که همش تو توهم شیشه ست . پس اون کیه ؟
خدایا من رو نگذار گمراه شوم نگذار انتظارات خانواده ام مرا دزد اموال مردم کند . خداوندا ما نیاز به اصلاح داریم مصلح جهانی را برسان .
پناهنده درگاه حق

گناه

سلام . . . خیلی ها در مورد گناه تحقیق کردند ! آیا در مورد گناه تا حالا فکر کردی ؟ یا فکر کردی چرا ما گرفتار گناه میشیم ؟ با اینکه می دانیم گناه هم از لحاظ انسانی و هم دینی یک عمل ناپسند است ولی باز چه چیزی ما را مصمم به این عمل می کند ؟ آیا شما در هنگام عمل گناه پشیمان میشوید یا به خودتان عمل ناشایستی را که انجام میدهید را توضیح میدهید ؟ چه چیزی باعث پشیمانی یا احساس شرمندگی در ما میشود ؟ به نظر شما آیا جنگی که در درون ما برای انجام دادن یا ندادن گناه به وجود می آید چه چیزی را اثبات میکند ؟ آیا بنا به گفته بعضی ها انسان واقعا جایز الخطا هست ؟ یا ممکن الخطا ؟ آیا دنیا ماده همیشه می تواند دلیل ما برای انجام شر یا گناه باشد ؟ . . . من منتظر نظر شما خواهم ماند ! ودر فرصتی مناسب جواب خواهم داد . . . حقیر سرتاپاگناه

آیا علم جواب میدهد

سلام . . . ما در اکثریت موضاعات دینی متوسل علوم دنیوی برای اثبات نظریه خودمان میشویم البته به خاطر درک انسانها که خارج از ادراک خود موضوعی را قبول نمیکنند متفکران و اندیشمندان رو به استنادهای علمی دنیوی و یا منطق روزمره انسان که در آن منطق زندگی میکند می آورند. حال من از شما سوالی دارم علم و منطق در مورد انسانهایی که بعد مرگشان جسدشان نمیپوسد و در تمام نقاط دنیا هستند و نظریه وجود خاک خاص هم در این مورد رد شده چون اولا در تمام نقاط دنیا هستند و دوما چند مورد جسدشان از خاک بیرون آورده شده و در معرض دید مردم قرار گرفته . و یا در مورد افرادی مثل سید هاشم حداد که در چهار دهه قبل زندگی میکرده و موت اختیاری داشته طوری که تمام علایم حیات از اوقطع میشد و بعد از چند ساعت یا نصف روز به حیات برمیگشت ، کدام علم و منطق جواب گویه این موضوع است . و یا موضوع شفا دادن شما در زندگی نامه شیخ جعفر مجتهدی مطالعه ای کنید که نه سید بوده و نه روحانی او عاشق بوده و انقدر حرارت آتش عشق ربش در دل او شعله ور بوده که کسی را جز او وارد خلوت و زندگیش نکرد و مجرد ماند . او آنقدر آشکارا بیمار شفا میداد و یا آنقدر بی پرده طی العرض میکرد و یا ماموریتهایش آنقدر روشن و شفاف بوده که شک و شبه ای در آنها وارد نیست کدام علم و منطق جوابی و یا توضیحی برای اینها دارد . . . نمیدونم اونهایی که صحبت دلایل علمی میکنند آیا تا به حال در عمرشان در مورد چنین موضوعاتی تحقیق کردند تا بدانند علم و منطق همیشه جوابگوی سوالات انسان نبوده و در خلقت همیشه علم در حال پیشرفت هست این یعنی ناقص هست و همیشه به دنبال تکمیل شدن . حال بیایید به این فکر کنیم که علم و منطق جوابگوی کارهای دنیوی انسان نیست بعد بعضیها به دنبال نفی کردن خدا با علم و منطق هستند . . . آیا خنده دار نیست که علم و منطق هنوز در کار خلقت خدا مانده و هنوز در حال تحقیق برای رسیدن به سوالهای انسان است و به خودش جرات دهد که بخواهد خداوند را رد کند البته این را عرض کنم که اکثر افرادی که چنین نظریه هایی دارند گرفتار رفتارهای ناهنجار و غیر متعارف انسانی و اخلاقی و دینی هستند مثلا همجنس بازان ، کودک آزاران ، شهوت گرایان ، عده ای از سیاستمداران که قوانین اللهی مقابل قوانین رسیدن آنها به قدرت میشود و البته عده بسیار محدودی در بینشان خوب هم هستند که آنها هم تحت تاثیر تفکرات به ظاهر آزادی خواه هستند قرار میگیرند . . . بیاید بیشتر در کلام خدا بیندیشیم و خدا را با معرفی خودش و فرستادگانش بپذیریم که بجز این هر چه گفته شود ناقص است و در حد عقل انسان است . بنده حقیر سرتا پا غفلت

حالا که تسلیم شدن سخت شده همدیگر را دعا کنیم

سلام . برای آرامش قلبها و طی مسیر هدایت دعایی در حق هم میکنیم . خداوندا به ما دانشی عطا کن تا خودمان را به تو بسپاریم و معرفتی عنایت فرما تا بپذیریم آنچه را که تومیخواهی تا سعادت و هدایت شامل حال خودمان و خانوادیمان و دوستانمان و آشناهایمان شود . آمین یا رب العالمین پناهنده درگاه حق

دیدن خداوند محال است

باسلام . . . . واما علت ندیدن خدا ، خلقت کلا در بعد مکان و زمان خلق شد و برای همین ماهیت دار بودن مخلوقات لازمه وجود آنها میباشد . یعنی اگر ما بخواهیم که چیزی را رویت کنیم حتمی باید ماهیت آن در بعد زمان ومکان تعریف شود . حالا ما موحدین معتقد هستیم که خداوند ذات مطلق است و خارج از بعد مکان و زمان ، یعنی اگر خداوند قابل دید شود باید مکان داشته باشد و محدویت فضا داشته باشد و فضای خاصی را اشغال کند تا قابل دید باشد و در محدودیت زمانی در سیر زمان کند شود تا قابل دید باشد . واین برای خداوند یک نقص است چون فقط مخلوقات در بعد زمان و مکان خلق شده اند و اگر خداوند قابل دید باشد یعنی مخلوق است و محدود در مکان و زمان ، و خداوند احاطه بر همجا دارد و محیط بر کل خلقت . پس هیچ وقت ما خداوند را نخواهیم دید چون ما تا آخر خلقت یعنی تا ابد در محاصره زمان و مکان هستیم و خداوند خارج از بعد مکان و زمان . حالا مدعیانی هستند که در توهم دیدن خدا و انحصاری کردن خداوند در اشخاص خاص به سر میبرند ولی خداوند میفرماید من آفریدگار کل خلقت هستم . پناهنده درگاه حق

فاجعه

ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺍﺯ ﺣﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯ ﻣﺮﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﻣﺖ ﻣﺴﯿﺢ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺪﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﺮ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯾﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻓﺰﻭﻥ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻧﺎﺏ ﺗﻮ ﺷﺎﯾﺪ ﺷﻤﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺮﺯ ﺷﻮﻕ ﺁﻭﺭ ﺳﯿﺼﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺍﺯ ﺣﺪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ

خورشید سر دار

ﺣﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭼﻮﻥ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻩ ﯼ ﺍﺩﺭﺍﮎ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪﻩ ﺁﻭﺍﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺭ ﭼﻨﮓ ﻫﻮﺳﻬﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺍﺷﺒﺎﺡ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺭ ﻗﺪﺱ ﻭ ﻫﺮﺍﺕ ﻭ ﺣﻠﺐ ﻭ ﻣﻮﺻﻞ ﻭ ﮐﺸﻤﯿﺮ ﺍﺭﺩﻭ ﺯﺩﻩ ﺗﺎﺗﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﺸﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﺷﮑﻤﻬﺎﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﮕﻬﺎﯼ ﻣﯿﺎﻧﻤﺎﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﯼ ﻣﺮﮒ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ

سوخته دل

ساعلم سوخته دل عشق تومجنونم کرد...یا بیا وصل کنم یاکه ستان جانم را*من به شوق خم خمخانه تو آمده ام...یا شرابم بده یا سربشکن جامم را*من به مخمارى چشمان تو مفتون گشتم ...آخرش میکشیم ،باز بده جانم را*اى حبیبم اى طبیبم اى همه آمالم*تو وجود مطلقى من چه کنم آنم را*به همان قطرهء چشمان پشیمان گنه کار قسم...میتوانم بدهم درره جان جانم را*وحدت این ره که شدى مدعیش میدانى؟...برسردار کشیده همه حلاجان را

سوخته دل

ساعلم سوخته دل عشق تومجنونم کرد...یا بیا وصل کنم یاکه ستان جانم را*من به شوق خم خمخانه تو آمده ام...یا شرابم بده یا سربشکن جامم را*من به مخمارى چشمان تو مفتون گشتم ...آخرش میکشیم ،باز بده جانم را*اى حبیبم اى طبیبم اى همه آمالم*تو وجود مطلقى من چه کنم آنم را*به همان قطرهء چشمان پشیمان گنه کار قسم...میتوانم بدهم درره جان جانم را*وحدت این ره که شدى مدعیش میدانى؟...برسردار کشیده همه حلاجان را

آبرو

من از آبروى تو آبرو گرفته ام حسین ع * بگذار دمى زیر سایه ات عاشقى کنم * به سید غریب خراسان قسم که من * گداى راهم و بگذار دمى ساعلى کنم * بیا قلم دار وحدت که گفتن راز * قلندرى بخواهد و اگر نشد چه کنم * خدا مرا چه کار به رندان ره غم دوست * همى بسم که برسربازار لودگى بکنم * مرا صفیه راه عشق خوانند بس است * که تا پیرى راه گرگان طریقت بکنم * وحدت فل بداهه

سربداران

سربداران جهان قربان چشم مست او . جان ناقابل فداى خاک کوى هست او ، ترسم از اینکه دوباره نغمه امداد او ، گوش عالم کر کند اما نباشد یار او ، صحنه کرب و بلا آمد دوباره در میان ، اى ریاحى خصلتان عزمى کنید امداد او . اى اى به ظاهر منتظر وقت عمل شد تو نیى ، گود ایمان منتظر کو ، پهلوان قربان او !

چشمان ما خداوند را خواهد دید ؟

سلام اولا چند تا از دوستان نظر داده بودند که به خاطر مشکلات سایت نتونستم اونها رو در نظرات تایید کنم و از این بابت شرمنده ام . و اما دوستی گفته بود که با معرفت خدا را می توان دید اما بنده منظورم دیدن با چشم سر هست لطفا سوال رو نپیچونید و عرفانی و احساسیش نکنید . ما در دنیای ماده و واقعیتها زندگی میکنیم و انسانها همه عارف یا عاشق نیستند و در ضمن جوابی را باید داد که تمام تفکر ها توان حضمش رو داشته باشند . پس دوباره سوال رو تکرار میکنم . چرا ما خداوند رو نمی تونیم ببینمیم حتی در زندگی بعد از این دنیا و تا ابد ؟

آیا خدا را خواهیم دید ؟

سلام بعد از مدتها اومدم و با کوله باری از حرفهای نگفته . دیروز خانمم ناخدآگاه سوالی از من کرد که سوال خیلی از مردم روی زمین است چرا نمی توان خدا را دید حتی تا آخرین روز خلقت یا ابد ؟ آیا کسی جواب این سوال رو میدونه ؟ میخوام بدونم شما چه جوابی برای این سوال برای خودتان پیدا کردید ؟ آیا قانع شده اید ؟ منتظرم تا جوابهای شما رو توی نظرات بزارم تا از نگاه هم خدا را بهتر بشناسیم . و من هم جواب این سوال رو براتون تویه مطلب بعدی میزارم. خدایا ما در راه شناخت و معرفت به خودت چراغ هدایت باش که تو بهترین هادیان هستی . حقیر سرتا پا نیاز

احوالات ما در معنا

چند روز قبل عصر رفتیم سر قبر کسی که تازه از دنیا رفته بود . من رو خوف عجیبی گرفت تا به حال ایطوری نشده بودم در حالی که چهار سال هرشب قبرستان خوابیدم . یک لحظه سید نگاهی به من کرد و گفت دعا کن منو بگو انگار لال شدم باسر اشاره دادم نمیتونم گفت دعا کن خواستم زبانم رو تکون بدم یه دفعه دیدم یک نفر در حالت نشسته که زانو بغل کرده باشد کنار قبر نشسته که سرش رو برده لای زانوهاش و داره در بدترین حالت زجه میزنه تا من خواستم دعا کنم با دست اشاره میکرد نه و با صدای بسیار نازک و خسته میگفت من لایق بخشش نیستم ، دیگه قلبم داشت از جاش بیرون میزد دیدم سید یه تکونی بهم داد گفت بنال : شروع کردم به دعای بخشش و رحمت و سید هم کمک می داد و من خواستم که سریع اونجا رو ترک کنیم . معمولا اگر کسی سر قبری دعا کنه و صاحب قبر تاثیر ببینه بلند میشه و ولکن طرف نمیشه و درخواست دعا میکنه ولی اون شخص اصلا خوشحال نمیشود و میگفت من نمیخوام بخشیده بشم و میترسم که عذاب من خانواده ام رو هم فرا بگیره . خدایا مگه اون چکار کرده که حتی خودش هم راضی به بخشش نیست وقتی سراغی ازش گرفتم گفتند شخصی مومن و نماز خوان و دعا کن و کلا شخصی باچهره محبوب در بین اطرافیانش بوده . از اون روز بیشتر به اعمالم فکر میکنم و دارم میبینم که خطاهام در مقابل خوبیهام مانند اژدهایی در مقابل مورچه ای است و داره اونو میبلعه . خداوندا ما گناه کاریم اگر ما را به لطف و کرمت نبخشی اعمالمان ما را هلاک خواهند کرد . حقیر سر تا پا گناه