به نام خداوند بخشنده و مهربان
زمانی که زمین باشدیدترین لرزه ها لرزانده شود . و زمین بارهای سنگین خود را بیرون ریزد . و انسان گوید چه خبر شده . و زمین در آن روز خبرهایش را بازگو میکند . چون خداوند به او چنین وحی کرده . و در آن روز انسان ها پراکنده برگرمیگردند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود . و هر کس به اندازه ذره ای عمل نیک انجام داده پاداش آن را میبیند . و هر کس به اندازه ذره ای کار بد انجام داده کیفر آن را میبیند .
سلام به روح پاکتان
دیشب در تفسیر سوره زلزال یا زلزله معانی و مفاهیمی مکشوف شد به این حقیر که بیان کردنش در اینجا خالی از لطف نیست . البته اینها کلمات جاری شده از تسلیم است .
در آیه اول خداوند وعده زمین لرزه را در روز واقعه داده . و آیه دوم بیرون ریختن بارهای سنگین زمین .
خوب ؟ چرا زمین لرزه ؟ چرا بلاهای دیگر نه مثل سیل ، ساعقه ، آتش و . . .
تاحالا در این مورد فکر کردین ؟
شما وقتی میخوای یکی رو از خواب بیدار کنی چیکار میکنی ؟ آره تکونش میدی .
وقتی کسی متوجه شما نمیشه چی ؟ تکونش میدی
وقتی کسی رو تویه قبر میزارن و تلقین میکنن و تفهیمش میکنن و زمانی که گوینده میگه افهم کسی که تویه قبره شونه های میت رو میگیره و تکون میده .
پس متوجه میشیم که تکون دادن حواس انسان رو جمع میکنه .
وقتی در علوم حکمت زمین لرزه رو بررسی میکنیم میبینیم تنها بلایی هست که انسانها رو جمع میکنه . چطور ؟
در سیل همه به دنبال نجات خودشون متفرق میشن و فرار میکنن و آتشسوزی هم همچنین از آتش به اطراف فرار میکنن .
ولی در زمین لرزه همه از خانه ها خارج شده و به همدیگر پناه می آورند و در جایی امن جمع میشوند پس نتیجه میگیریم بلای زلزله نه تنها بیدار میکنه بلکه جمع هم میکنه .
پس حکمت زمین لرزه را تا حدودی متوجه شدیم .
و اما در آیه سوم که انسان سوال میکنه چه خبر شده نشان دهنده همین بیداری انسان از غفلت رو نشون میده انگار تویه خواب بوده و یک دفعه بیدار میشه .
و آیه چهارم بازگو کردن اسرار و اخبار زمین را بیان میکند که از اول خلقت آنها را حفظ کرده که در چنین روزی به امر خداوند که در آیه پنجم به آن اشاره شده را بازگو کند .
خوب حالا چرا زمین مخزن اسرار و اخبار میشود و چرا زمین انسان را به امانت حفظ میکند تا در آن روز تحویل خداوند دهد چرا خاک این بارهای سنگین را متحمل میشود و وحیی که خداوند به او در مورد روز قیامت کرده نشان دهنده چیست ؟
خوب شما زمانی که در آفرینش انسان تحری و جستجو میکنید متوجه میشوید که خداوند انسان را از پست ترین مخلوق یعنی خاک خلق کرد )اشاره قرآن به گل سال خورده شده یا خاک ( و اشرف مخلوقات و خلیفه الله را از خاک خلق کرد و تنها مخلوقی که تحمل این خلقت را داشت خاک بود . جالب اینجاست در ادیانی جسد را آتش میزنند ولی متوجه این نیستند که نتیجه آن سوختن دوباره همان خاک است که میگویند خاکستر شدن .
و چون از خاک خلق شد مسکنش را هم آنجا قرار داد و روزیش را نیز از آن داد و اعمالش را روی آن طرح کرد و قوانین اللهی را در خور انسان و خاک و شرایط زمین مقرر کرد و در نهایت اسرار خلقت و اشرف مخلوقات و بار سنگین خلقت در زمین دفن شد تا روزی که بیرون بریزد این بار سنگین و اسرارش را .
در آیه ششم جمع شدن انسان به یک نقطه در حالی که پراکنده بود را بیان میکند و نشان دادن اعمال انسان را به او بازگو میکند . نشان دادن چیست ؟
آیا بیان کردن اخبار و اسرار از طرف زمین و شهادت او به اعمال انسان همان نشان دادن است ؟
مغز انسان مثل یک حافظه ذخیره کننده هست و یاد آوری گذشته از قابلیتهای این حافظه و مغز هست .
شهادت زمین و یاد آوری مغز انسان از حافظه ذخیره و قبول کردن بدون شکایت با استدلال قوی و مستند قابل اراءه ، همان نشان دادن است .
و اما آیه هفت و هشت که بیانگر حسابرس بودن دقیق خداوند می باشد که ذره و مثقال را تراز قضاوت بیان کرده . اینجا متاسفانه مفسرین ذره و مثقال را در یک معنا و یک سطح بیان کرده اند .
در زمان نزول قرآن نسبت به شرایط آن زمان قیاس وزنی مثقال و ذره بوده . مقدار مثقال مشخص بود ولی ذره شامل کوچکترین میشود مقیاس ذره شاید آن زمان دانه گندم یا حشره بسیار ریز بوده ولی حالا سلول و اتم و هسته و . . . و شاید در آینده چیزهای دیگر قیاس ذره باشد .
بعد دنیوی و فیزیکی این قیاس به یک طرف اما حتی مفسرین ذره و مثقال را تفکیک نکرده اند تا مشخص شود ذره برای چه کسانی هست و مثقال برای چه کسانی .
حال نگاهی به تکفیک انسانها در نظر خداوند میکنیم .
خداوند انسانها را به گروه های مختلف تقسیم کرده البته بر حسب اعمالشان .
مثل صالحین ، توابین ، مخلصین ، منافقین ، مجاهدین و کافرین و . . .
ولی یک گروه را به اختصاص بیان میکند و آنها عده ای هستند که با خدا عهد میبندند و مقاومت میکنند و یاری میکنند و فقط اورا میپرستند و از او یاری میجویند و دست با او میدهند . اینها دوستان خداوند هستند .
در سوره فاتحه آیه هفت اشاره خداوند به گرفتاران غضب و گمراهان بیانگر چیست ؟
آیا منظور کافران است ؟ اگر این چنین بود که خداوند مستقیما اشاره میکرد . اصلا بحث کافران جدا از این آیه است و تکلیفشان مشخص .
آنهایی که در دین گمراه شدن و راه جدا کردند و دانایی خود را بالاتر از خدا دانستند و به دین اللهی راهکار اضافه میکنند و بدعت گذاری میکنند و تفسیر به رای میکنند .
اینها همان کسانی هستند که راه و طریقت خودشان را حق و مستقیم میدانند در حالی که در گمراهی مطلق قرار دارند ولی ظاهرا نماز و روزه و نماز شب و محسنات و . . .
آنها را موءمن نشان میدهد .
مثقال برای کسانی که اعمالشان را با یک سطح آگاهی نسبی انجام میدهند و نتیجه اعمالشان مثل مقدار مشخص مثقال قابل تعیین است به کار میرود .
همان گونه که خداوند میفرماید من از هر کسی به اندازه ادراکش اعمال میخواهم .
ولی ذره برای افرادی که تحری کردند و به علومی دست یافتند و نتیجه گناه را درک کردند و سطح آگاهیشان از عموم انسانها بیشتر است و خودشان را ولی و سرپرست و چراغ هدایت اللهی میدانند و مرکزیت تعلیم علم میشوند .
و این افراد اگر با تمام علوم و آگاهیشان تسلیم نشوند وای به احوالشان که هر کس اعتماد به خود و علم و آگاهیش دارد در روز قیامت آیا علوم و اعمالش او را نجات میدهد ؟
کسانی از این واقعه به راحتی گذر میکنند که تسلیم دانایی ، علم ، قدرت خداوند شده باشند و سرپرستیشان را به خدا واگذار کرده باشند و در محکمه اللهی وکیل مدافعشان خود خداوند باشد .
خداوندا ما را هدایت فرما تا تسلیم شویم و خودمان را به تو واگذار کنیم .
حقیر سر تا پا غفلت
سلام بر دختر پاک دامن حضرت موس بن جعفر ع
سلام بر خواهر ضامن آهو علی بن موسی رضا ع
سلام بر حضرت معصومه س
ولادت باسعادت حضرت معصومه س بر عموم موحدین مبارک باد .
حقیر سر تا پا غفلت
سلام به روح پاکتان
دو روز رفته بودیم دزفول و مهمان خانه پدر یکی از دوستانم بودیم و آنجا بود که به واسطه ارتباط با خانواده دوستم خداوند پیامهایی را به این حقیر داد که دوباره متوجه عجز و ناتوانی خودم شدم.
اعلام عجز و ناتوانی و تسلیم در درگاه خداوند اساس سیروسلوک می باشد .
گاهی اوقات انسان دقیقا لحظه ای که با اطمینان به ایمانش داره طی مسیر میکنه در نزدیکترین پرتگاه گمراهی قرار میگیره و اگر سریع خودش رو جمع و جور نکنه و پناه به خداوند نیاره آنچنان نزول میکنه به دره گمراهی که در اومدنش با کرام الکاتبینه .
پس یادتون نره انسان در همون لحظه که اطمینان به خودش داره و با غرور دم از ایمان و نفس مطمعنه میزنه در پرتگاه گمراهی قرار گرفته و وای به حالش اگر سریع اعلام عجز نکنه و تسلیم درگاه خداوند نشه .
حقیر نیز اعلام عجز میکند در مقابل دانایی و علم و قدرت خالق هستی و اعتراف میکنم این حقیر در برابر این نظام هستی عاجز و ناتوانم و اگر به حال خودم واگذار شوم گمراه خواهم شد .
پس خداوندا تسلیم درگاه توام دستم را بگیر و خودت هدایتم کن و سرپرستی مرا به عهده بگیر و این حقیر را از گمراهی نجات بده .
خداوندا این حقیر در مقابل نفس و شهوت و عقل خودم به عجز رسیدم و خودم را تسلیم تو کردم اللهی مگذار بنده ات در این گمراهی بماند .
حقیر دوستی ورضایت تو را میخواهد مرا بپذیر و مورد لطفت قرار بده که اگر به خودم واگذار کنی در سیاهی جهل و نادانیم خواهم ماند .
جالب اینجاست که یک ترازی از دانسته هام و ندانسته هام گرفتم و بی کران نادانیم عجز و حقیر بودنم را در مقابل خداوند دیدم و تعجب کردم از کسانی که مغرور به داناییشان میشوند و خداوند نیز آنها را با نادانیشان تنها میگذارد تا در گمراهیشان بمانند و فکر کنند که میتوانند و می دانند .
الله اکبر چه آمده بر سر ما که خودمان را با این عجزمان و نادانیمان ، دانا و عالم میدانیم ماهایی که اگر حمام نکنیم بوی عرقمان دیگران را خفه میکند اگر توالت نرسیم دنیا رو به گند میکشیم اگه گشنه ماندیم همدیگر رو میخوریم اگر جنس مخالفی رو از نزدیک لمس یا حس کردیم شهوتمان تغیان میکند و حتی بعد از جدا شدن از او فحشای فکریش خفه یمان میکند (البته بعضی ها که اصلا میگن ما شهوت نداریم . الله اعلم ) و حسادتمان حتی رحم به پدر و مادر و برادر و خواهر نمیکند و ما چشممان یک متری را نمیبیند که شیطان داره بهمون میخنده ولی مدعی چشم برزخی میشویم .
خداوندا تسلیمت شدم و از تمام این گناه ها به تو پناه می آورم ، پناهم بده .
خداوندا همه ما را هدایت فرما تا قبل از اینکه دنیا عاجزمان کند عجزمان را به درگاهت اعلام کنیم و تسلیمت شویم تا ما را بپذیری و درخواست دوستیمان را قبول کنی تا ما هم از خاصان و مورد اطمینانت قرار گیریم و سرپرستیمان را خودت عهده دار شو که چشمانمان و و دستانمان و عقلمان قلبمان و تمام جواره همان با خواست تو ببیند و بگیرد و بفهمد و درک کند و من یظهر الله را در انسان زمینی متجلی فرما تا خلقت بداند که خداوند با دانایی کامل و مطلق هدایت گر انسان است .
حقیر سر تا پا گناه
سلام به روان پاکتان
دیشب که دوستان جمع بودند و مشغول صحبت در موضوعات مختلف .
یکی از دوستان گفت : چرا ما وقتی جمع میشیم در مورد موضوع واحدی مثل آیات قرآن صحبت نمی کنیم ؟ و رو به این حقیر کرد و گفت نظر شما چیه ؟
توضیح دادم که تفکر و بحث در مورد آیات قرآن بسیار عالی است ولی اگر ما راه صحیح تفکر را بلد نباشیم و وسعت دید در آیات نداشته باشیم مطالعه و در نتیجه مباحث ما نه اینکه بی نتیجه باشد بلکه نتیجه مطلوبی نخواهند داشت .
متاسفانه وسعت دید ماها در تمام مباحث اللهی و حتی غیر اللهی بسیار محدوده و برای همین هست که خودمان نیز محدود میشویم .
حضرت علی (ع) میفرمایید هر کس دو زبان بلد باشد دو نفر است .
یعنی چی ؟ آشنایی با ابزارهای نظام خقلت و رصد کردن مخلوقات اللهی برای آشنایی و پی بردن به رموز آفرینش و بررسی آنها در علوم حکمت وسعت دید انسان را گسترش داده و باعث میشود زمانی که ما مطلبی را مطالعه یا بررسی میکنیم نگاهمان محدود به دید خودمان نشود .
و بتوانیم از دید انسانهای دیگر با فرهنگ و عقاید متفاوت به موضاوعات نگاه کنیم . و چون آیات اللهی از رموز خاصه خلقت هست و وسعت دید در این کلمات باعث مکشوفات معرفتی میشود پس سعی کنید وسعت دیدتان را گسترش بدید .
ودر مطالعه قرآنی نیز معنای حقیقی کلمات به مرور زمان بر ما مکشوف میگردد .
خداوندا با نور و علوم معرفتی خودت به ما وسعت دید و قلبی با معرفت عطا فرما .
حقیر سرتا پا نقص
السلام علیک یا حضرت صادق )ع(
سلام بر بنیان گذار علوم
شریعت محمدی و
شریعت علوی
سلام بر حضرت
جعفر صادق )ع(
که امروزه شیعه زنده به
مکتب اوست .
حقیر سرتاپا نیاز
سلام به روح پاکتان
قضاوت ، یکی از اعمال ناشایست انسان در زندگی روز مره است .
حال آنکه انسان اشراف به گذشته و آینده و اطرافش ندارد و آنچه که میفهمد زاییده تفکرات به واسطه شنیده ها و دیده های اوست .
و حال آنکه تمام تفکرات و شنیده ها و دیده ها چون در محدوده زمان و مکان است نسبی است و قضاوت با نسبیات یعنی اشتباه مطلق و برای همین هست که خداوند برای قضاوت فرامینی را آموزش داده مثلا شهادت سه نفر عاقل و موءمن و راستگو و مورد اعتماد در موضوعات مختلف و . . .
ولی باز این قضاوت نسبی هست و خداوند برای کمتر شدن اشتباهات انسانی این قوانین را در بین آنها قرار داد .
اما قضاوت خداوند متعال با علم مطلق به اعمال و اشراف و احاطه به کل زمان و مکان صورت میگیرد و برای همین هست که میفرماید که ذره به ذره و مثقال به مثقال با شما حساب خواهم کرد و این دقت در قضاوت فقط مختص خداوند است .
عزیزان قضاوت نکنید و بترسید از خداوند متعال در مورد قضاوت بی علم و حلم در مورد دیگران و مطمءن باشید که هیچ قضاوت انسانی نمیتواند درست باشد .
فقط کسانی میتوانند به درجه قضاوت برسند که از حریم انسانی و تفکرات انسانی خارج شوند و خود را تسلیم درگاه اللهی کند تا خداوند علمش را کامل کند و دیدنش و شنیدنش را خدا حفظ کند و آنجاست که میشود ید الله ، عین الله ، صوت الله و . . .
خداوندا ما را هدایت فرما هدایتی در خور عظمت و علم و کرمت .
حقیر فقیر غافل
سلام
تاثیر کلمات در دنیای کنونی یکی از بزرگترین موضوعات در زندگی انسان به شمار می آید .
مثلا یک مدیر مجموعه کارکنان زیر مجموعه خودشو از کارهایی نهی یا به کارهایی امر میکند و تاثیر این کلام برای او بسیار مهم است .
کلماتی هم هستند که فرمایش خدا هست و جریان یافتن این کلمات در زندگی انسان تاثیر زیادی دارد .
مثلا دزدی و یا زنا و یا دروغ گفتن از طرف خدا نهی شده و این در ظرف وجودی انسان تکثیر شده حتی در کسانی که خداوند را قبول ندارند یا دین را نهی میکنند مشاهده میشود این موارد به عنوان اصول اخلاقی معرفی شده و به هر نحوی در بین تمام انسانها جریان پیدا کرد و این تاثیر کلام خداوند است که همیشه جاریست .
ولی شما بیا مثلا با موبایل صحبت کردن رو نهی کن چند نفر از اطرافیانت به گفته تو عمل میکنند شاید در نهایت یک نفر . چرا ؟
کلمات صادر شده از انسان زاییده تفکرات نسبی و ناقص انسان است برای همین تاثیر آن مقطعی و نسبی هست .
ولی کلمات صادر شده از خداوند از علوم مطلقه و ذات مطلق خداوند است و به علوم و عقل انسان اشراف دارد و برای همین در زندگی انسان به حالت زنده و در حال جریان یافته موءثر میباشد .
و این تفاوت کلام خدا و کلام انسان است .
تفکر کنید و تعقل کنید در خلقت انسان و در نظام هستی تا تفاوتها را بفهمی و جنس هر چیزی را بشناسی تا جنس شناس بشی .
خداوندا تو چراغ مطلق هدایتی پس این حقیر را به سوی خودت هدایت فرما .
حقیر غافل سرتاپا نقص
سلام بر مهدی عج
دور نشو نزدیک باش ای آنکه تو من را به خود ، خود را به من ، من را به منهای دگر با خود ز خود کردی ولی هر جا صدایی از تو هست آنجا منم کرنش کنان سویت تقلا میکنم .
هویا ابا صالح
حقیر ذلیل و دخیل
آقابیا که دردفراقت ماراشکست .تیر غمت عجب به دل ماسوا نشست.
گویند که جمعه میایى براى این !.چشم انتظار گدایت به ماسوا نشست .
آقا چه آمده به حال شیعیانتان .جاى نواى تو بر دلشان نواى دیگرى نشست .
آقا دلم براى ندبه تو همچو مرغ عشق .پر میکشد و بر سر گنبد مهدیه اى نشست .
دیدم که هرکدام به نوایى صدا کنند.اما فقط دل سالک است که به انتظارت نشست .
شاعر بس است تعریف زحال خود . دانی کجا حجت الله به داعای فرج نشست .
امت گناه کنند و او میکند دعا . این عهد از کجا و پیمان که بود شکست .
یا حجت ابن الحسن ارواحنا فداک .
حقیر غافل و بینوا
سلام به خوبان خدا
دیشب اتفاقی برام افتاد که وجودم را دوباره سرشار از محبت خدا کرد .
دیشب یه سری زدم به سید . کنار هم نشسته بودیم که دیدم سید پرسید تا حالا دست برادری با کسی دادی ؟ گفتم من که برادر ندارم ولی کسی رو هم بجز تو لایق برادری ندیدم . دستمو گرفت چشماش داشت برق میزد و نور خدا در چهرش آنقدر وضوح داشت که هر چشمی آن را میدید گردنم را گرفت و به سمت خودش کشید و دستش رو دور کمرم انداخت و گفت امشب تو برادر منی و این رو به همه اعلام کن و عهد میبندم که تکلیف برادری رو برای تو انجام دهم .
زمانی که دستش در دستم بود گرمایی وجودم را فراگرفت که درونم را سرشار از محبت خدا کرد . چرا ؟ چون سید هم از اولیای خداست و بی حکمت عملی رو انجام نمیده و محبت اون محبت خداست چون خودش تسلیم خداست .
میلاد هم که تازه انتخاب شده و جدیدا در جمع ما شرکت میکنه نشسته بود و خیره شده بود به این عقد عرفانی . راستی یادم باشه قضیه انتخاب شدن میلاد رو یه روز بگم .
تویه همین حال و هوا بودم که متوجه شدم فشار سنگینی به میلاد داره وارد میشه و چیزهایی که بهتره بماند .
بهم گفتن انگشترت رو در بیار و بده به میلاد . رنگم پرید آخه اون انگشتر جریان داشت اونم چه جریانی ، انگشتری که به جونم بسته بود و سنگی داشت روی آن آیه ای نوشته بود که درونم را شکافت ، همون آیه ای که اکثرا پایان مناجاتم هست * خدا بهترین حافظان است * خلاصه خیلی مقاومت کردم که یک لحظه چیزی یادم افتاد که متحولم کرد و اونم عهدم باخدا بود عهد کرده بودم که وابسته به هیچ چیز دنیوی نباشم و تعلقات دنیوی را از وجودم دور کنم . انگشترو در آوردم دادم و دست میلاد ، گفتم دستت کن الله اکبر انگشتر انگار برای اون دست درست شده بود هم اندزه و هم زیبا به دستش میومد .
اون انگشترو سید بهم داده بود و اونم از یک آیت اللهی هدیه گرفته بود و اون انگشتر در طی زمانی که دست صاحبانشان بوده زمان گناه و فحشای فکری دور از دستشان بوده و سنگش رنگ گناه ندیده بوده چون در زمانی که دست من بود همین طوری بود و من بهش وابستگی خاصی پیدا کرده بودم .
بعد از بخشیدنش به میلاد متوجه خیلی از وابستگی های دیگم هم شدم و به میلاد گفتم فقط دل بهش نبند چون تو امانت داری وروزی توهم باید ببخشی .
امشب دیدمش وقتی گفتم چه خبر ؟ گفت دیشب این انگشتره نمیگذاشت بخوابم و چند بار بیدار شدم و متوجه شدم که این انگشتر بعد روحانی سنگینی داره چون من اصلا مشکل خواب نداشتم .
کسانی که معتقد به تاثیر اجسام نیستند برن و در زندگی نامه پیامبران و اولیای خدا مطالعه کنند یکی از این اجسام ستون مسجد حنانه است که با پیامبر اسلام صحبت کرد و محبت خودش رو به آن حضرت رساند ودر قرآن بخوانید که اجسام نیز در قیامت زبان باز کرده و شهادت میدهند .
بعضی ها به ماشین دل میبندند بعضی ها به اموالشون و بعضی ها به اولادشون و بعضی ها به پدر و مادر و . . . .
ولی هر چه که هست اینها تعلقات دنیوی هستند و وابستگی به غیر خدا انسان رو از طی مسیر اللهی دور میکنه و حجابی بین اینها میندازه و نقطه معرفت انسان رو کور میکنه .
خداوندا ما هر چه که داریم از تو داریم پس معرفتی ده تا همه چیز را برای رسیدن به تو بخواهیم نه تو را برای رسیدن به همه چیز .
حقیر سر تا پا غفلت
سلام بر روح پاکتان
امروز میخوام در مورد یک زایمان صحبت کنم .
آره زایمان ، زن و مرد هم نداره . !!!
سید در مورد زایمانی صحبت کرد که برای خیلی از شما البته آنهایی که دنبال راه رسیدن به تکامل هستند جالب خواهد بود .
انسان در این دنیا با وجود ادیان اللهی و حجت های خداوند گرفتار اعمالی میشود که بعد از عمل به آنها این اعمال در وجود او میمانند و مانند لکه ای آیینه وجودی آنها را مکدر میکند و متقابلا اعمالی را انجام میدهد که باز در وجودش میماند و مانند هاله ای روشن آیینه وجودیش را روشن میکند .
بعد از مرگ همه این اعمالی که در وجودش خا نه کرده اند مانند نوزادی از او متولد میشود . و انسان زایمان موجودی را میکند که نتیجه اعمالش هست .
موجودی را که تو آره با شمام زاینده اون میشین چیه ؟ تصور کن با اخلاص برای خودت چه موجودی رو زایمان میکنی ؟
سید میگه بعد از زایمان خیلی ها زیر این زایمانی که کردند میزان !
و این موجود متولد شده همنشین تو خواهد شد !
الله اکبر ! خداوندا به تو پناه میبرم از نتیجه اعمالم در روزی که تو تنها پناهگاه عالمیانی .
خداوندا اعلام عجز میکنم و اعلام ناتوانی از هر آنچه که انسان را به خود مغرور کرده و تمام جوارحم را به تو خداوند رحمان تسلیم میکنم و سرپرستیم را به تو واگذار میکنم ای بهترین امانت دار و ای بالاترین تدبیر کننده گان .
کسانی که از زایمانشان در آن زمان ترس دارند دعای بالایی رو هرشب قبل از خواب بخوانند و خودشان را به خداوند اراءه کنند .
و این حقیر را در عبادتهایشان دعا کنند که خداوند کسانی را که در حق دیگران دعا میکنند را دوست دارد و رحمتش را بر آنها جاری میکند .
خداوندا خانواده ام و دوستانم و اقوامم را در ساییه بخششت حفظ فرما که جز تو کسی رحم کننده به حال بنده گانت نیست .
حقیر سرتاپا نیاز . . . . . . . یاهو . . . . . . .
سلام به روح پاکتان
امروز تویه نظرها دوست گلم با اسم نیلوفر که این حقیر شخصا ایشون رو نمیشناسم ولی تویه این مدت همراه این حقیر بوده و با نظرات خودش قوت قلبی برای ادامه به وفای به این عهد بوده نظری در مطلب گذشته لطف کرده درج نمودند که صلاح ندانسیم در نظرات تایید کنم . البته ایشان به این حقیر لطف دارند .
امروز میخواهم به خاطر نیلوفر عزیز مطلبی بنام تقدس گرایی و عواقب آن بنویسم .
در گذشته نه چندان دور افرادی در مسیر سیر و سلوک به جایگاههای خاصی رسیدن که اطرافیان آنها به علت یا روح پاکشان و از روی محبت و یا از روی ناآگاهی حرفهایی را در مورد آن سالک زدند که باعث تقدس گرایی و به وجود آمدن فدقه های متعدد شد . جالب اینجاست که تمام فرقه هایی که جدا شدند بعد از فوت آن شخص بوده ولی بنام آن شخص . که این باعث شده که روح آن شخص به علت اشتباهات افراد تشکیل دهنده فرقه در عذاب باشد . حتی بعد از مرگ آن سالک بزرگان فرقه او را رها نمیکنند و از او که خود در عذاب برزخی گرفتار شده مدد میخواهند .
به مرور زمان خرافات و مباحث بدعت گذاشته این افراد باعث گمراهی تعداد زیادی میشوند . چرا ؟
همانگونه که خداوند برای هدایت انسان اسبابی را محیا می کند شیطان نیز اسبابی را برای گمراهی محیا میکند .
هر کسی در این دنیا به جایگاهی رسیده این را بدانید که بالاترین مرتبه این جایگاهها تسلیم و هجز و ناتوانی در برابر حضرت حق است و کسی که به این مرتبه برسد دیگر نه اشراقیاتی و نه کشف شهودی و نه مکاشفه ای برای اراءه دارد هر چه هست تجلای عظمت خدا در وجود سالک فنا فی الله است .
یک بار عرض کردم و دوباره میگویم . آنان که مدعی شریعت و طریقت شدند آخرین مرتبه عرفانیشان حقیقت است و این برای ساک اولین شهر عشق حال ببین هفت شهر عشق را میتوانی تصدور کنی ؟
حال میگویم چگونه است اما به حجاب .
واقعیت آتش این است که واقع شده در بعد زمان و مکان و حقیقت آن جستجو و رسیدن به آن است و به عین الیقین و علم الیقین اعتراف به وجود آتش و قبول کردن وجود آتش . اما این حقیقت یک واقعیتی دارد وه باید واقع شود تا قابل درک باشد . یعنی چه ؟ یعنی باید در حقیقت این آتش بسوزی تا واقعیت آتش بر تو واقع شود . که اکثر عرفا اینجا راکد شدند و ترسیدند و بسنده کردند به حقیقت . اما سالک سوخت و تازه حرم حریق این آتش اورا وارد دنیایی به نام هفت شهر عشق می کند که علما و فضلا و دراویش و عرفا از درک آن عاجزند مگدر سالک شوند و آتش بگیرند و بسوزند در واقعیت حقیقت خدا تا برسند به همان فنا فی الله که خداوند آنها را دوستان خود نامیده . و آنجاست که فرق بین شریعت و طریقت و سیر و سلوک معلوم میشود .
در ضمن دوستان خدا نشانه ندارند و دیده نمیشوند همان گونه که خدا نشانه ندارد و دیده نمیشود . نه ریش بلند دارند نه انگشتری در دست نه موی سر بلند دارند نه لباس خاص میپوشند و نه علوم خود را بر بالای بلندی ها فریاد میزنند و نه در کوهها چله نشینی میکنند و نه صاحب حذبند و نه فرقه . دوستان خدا فقط عبد و بنده خداوند هستند و از هر چیز و هرکس برای خدا میگذرند نه افراط میکنند نه طفریت و نه کسی را به مقام او میرسانند و کسی را از مقام انسانی پایین می آورند و از غیر خدا نمی خواهند و نمیجویند .
من این مطلب را نوشتم تا بدانیم که هر کس از خدا مینویسد بوی خدا نمی دهد و دوست خدا نیست و استاد یا پیر یا عالم نیست و این حقیر نیز سرتاپا گناه و غفلت و عصیانم و هر آنچه نوشتم از برکت خداوندی هست که همه ما را یکسان آفرید ولی بعضی ها آتش گرفتند و دوستش شدند ولی بعضی ها مثل حقیر هنوز اند خم کوچه های غفلت و نیاز و گناه هستم .
خداوندا تو خود میدانی که هرچه گفتم حقیقتی هست که جانم را میسوزد نه تواضع هست نه بازی با کلمات ، من همان حقیر آلوده به گناهم که تو خدای عظیم دستم را گرفتی و سرم را بالا آوردی تا نور را ببینم و حال از تو ممنونم که اجازه میدهی از تو بنویسم و این حقیر تا نفسی در گلویش هست به شکرانه لطفت خواهم نوشت تا همه بدانند که الوده ای مثل این حقیر را خدایی نجات داد که شریعت و طریقت از او خدایی ساختند برای ترساندن . خدایا یا اینها تو را نمیشناسند یا از شناختن تو میترسند . خدا اینها نمیدانند تو چشمان به عجز رسیده بنده ات را مینگری و بغض گلویش را میفهمی و تا شروع به گریه میکند و مدد میخواهد او را به آغوش رحمتت میگیری و او را با دستان حجتهایت نوازش میکنی و بدون هیچ واسطه ای می خوانیش و در خلوتگاه الوهیتت راه میدهی و خودت نفسش را میپوشانی و گناهانش را پاک میکنی و در مقام توکلش قرار میدهی و تسلیم و بندگی را برازنده اش میکنی .
حمد و سپاس خدای را که اوست ذات مطلق .
حقیر سرتاپا گناه
سلام
همین حالا یه متنی از خاطرات شبهای سیروسلوکم نوشته بودم که وقتی گزینه ارسال رو زدم اینترنت قطع شد و متن هم پاک شد .
نمیدونم چرا هر وقت من می خوام یه مطلبی رو بنویسم که تاثیر گذاره و خودم رو هم متحول کرده و یامیشه گفت ناگفته های این حقیره ، با یه دلیل الکی متن پاک میشه .
منم دیگه تایپش نمیکنم .
ولی فقط این رو بدونیم که بعضی حرفها حرمت دارن و بازگو کردنش بعضی جاها کاملا اشتباهه و باعث میشه یه نامحرم با یه بی احترامی و نفهمی ارزش اون کلام رو پایین بیاره .
بعضی وقتا خدا هم دوست نداره حرفهای بین خودش و بندش جایی گفته بشه .
نمیدونم چرا . . . ؟
میخوام درونم رو داد بزنم ولی به کی بگم که باور کنه و تحملش رو داشته باشه و قاطی نکنه .
انگار باز دارم زبون درازی میکنم .
خدا بخیر کنه .
هر چه میخواهد دل تنگت بگو . . . . .
و یا به قول شاعر
هرچه پیش آید خوش آید
ما که خندان میرویم
یاحق
حقیر سرتاپا گناه
سلام
امشب یکی از بحثها ارتباط انسان در این دنیا و لزوم جمعی زندگی کردن انسان در زمین است . البته این موضوع به اینجا ختم نمیشود در دنیای آخرت نیز انسان در جوار کسانی که خود در این دنیا انتخاب کرده زندگی ابدی خواهد داشت .
بنا به حقیقت و واقعیت خلقت انسان ، آدم و حوا جفت آفریده شدند تا در کنار هم به تکامل برسند و بعد از تنزل جسمی و روحی آنها این موضوع اهمیت بسزایی برای بقای حیات انسان پیدا کرد که بعد گذشت میلیون ها سال انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع هست .
مثلا کسانی که در ارتباط با دنیای خارج از تفکرات خود هستند با استفاده از نگرش و بینش و علم و تجربه دیگران با موضوعات جدیدی آشنا میشوند که به آنها در طی مسیر تکامل دنیوی و معنوی کمک میکند .
تجربه نشان داده که بزرگترین عرفا و علما و فوضلا و دانشمندان کسانی بودند که با همردیفان و یا اساتید زمان خودشان در ارتباط بودند و این موضوع در سالکان نیز به وضوح دیده میشود . مثلا قضیه آشنایی شمس و مولانا که اگر این ارتباط نبود مولانا در طی این مسیر به این پایه از عرفان نایل نمیشد .
ما بعضا در سیرو سلوک شاهد راهنماییهای میشویم که این اصل را نقض میکند مثل ریاضت های آنچنانی که بیشتر باعث بیماریهای روحی شدند تا ارتقای روحی . مثلا فلان فرد عالم نما دستور چهل روز چله نشینی بدور از جامعه و ترک نعمتهای اللهی را به مرید بیچارهء از همجا بیخبر داده و بعد از چهل روز هم نتیجه ای حاصل نمیشود الا ابهامات و تخیلات حاصل از تنهایی ، چرا ؟
شما اگر توجه کنید اقلب کسانی که چله نشینی کردند که بنده نیز در اوایل سیر وسلوکم از آن افراد بودم و بر حسب تجربه این مطلب را مینویسم در طی روزهای چله نشینی مدعی ارتباط با موجوداتی غیر ارگانیسم و غیر حقیقی میشوند ، چرا ؟
چون انسان موجودی اجتماعی است و اصلا خلقتش اینگونه بوده و اگر کسی را برای ارتباط پیدا نکرد برای خود شریک یا هم صحبت میسازد و انقدر با او انس میگیرد که دیگر بعضی اوقات حاضر به جدایی با آن نمیشود . چرا ؟ چون او کاملا مخاطبی خوب برای او بوده و با آن هر کاری که دوست دارد میکند و این بیماری او را گوشه گیر و خلوت جوی میکند .
ولی اساتید راه حق همیشه انسان را به ارتباط با دیگران مخصوصا علما و دانشمندان تشویق میکنند و در معرفی نعمتهای اللهی و شکر گذاری آنها جهد میکنند و نتیجه این ارتباط و معرفی سالکی باتجربه و با علم و بامعرفت و شناخت میشود که به قرب اللهی دست میابد و در خلوت خود به جز خدا را راه نمیدهد چون او واقعیت حقیقت همه مخلوقات را درک کرده الا خالق هستی و تشنه ارتباط با اوست .
واین تفاوت بین طریقت اسلام با طریقتهای من درآورده انسانهای سطحی نگر است .
خداوندا ما را با حقیقت این دنیا و واقعیت آن دنیا آشنا کن که ما موجودی عاجز از رسیدن به این حقایق و واقعیت هستیم که اگر مدد تو نباشد پیوسته ذلیل خواهیم ماند .
خداوندا ما را هدایت فرما با نوری که نور آسمانها و زمین است که ما ساکن زمینیم و مسافر آسمان .
حقیر سر تا پا نیاز
سلام
امروز جمعه است .
جمعه بو داره . بوی گل ، گل محمدی .
البته برای کسایی که بو میفهمن نه این حقیر سرتاپا غفلت .
خوش به حال کسایی که بوی امام زمانشون رو میشناسن و معرفت درکش رو دارند .
امروز جمعه است روز انتظار ، انتظاری که هم معشوق و هم عاشق هر دو در انتظارند .
دیگر زمان و مکان گنجایش این انتظار را ندارد و عرصه تنگ شده دیگه بوی این انتظار داره از فضای خودش بیرون میزنه تا جایی که همه این بو رو میفهمن ولی کسی که به این بو آشناست میفهمه که از کجاست و اونی که نا آشناست فقط میگه به چه بویی و به راحتی از کنارش میگذره و یادش میره چه بویی بوده و از کجا اومده و اصلا این از کجا اومده مال کیه ؟
یادتونه میگفتم هر کسی تویه این دنیا یه روزیی داره ، آره اگر روزیت باشه این بو رو میفهمی و میشناسی . اما مقدماتی برای این کار هست که باید رعایت کنی و اون تسلیمه ، تسلیم در مقابل درگاه احدیت و رد شدن از درب معرفت و ورود به دنیایی که تعلق آنجا به جز به خدا معنایی ندارد و انجا فقط جلوگاه خداوند است و فقط چیزی عیان است که خدا میخواهد . آنجا دیگر اختیار معنایی ندارد و هرچه است خواسته اوست برای همین پاک و مطهر است . البته این به معنای جبر نیست بلکه اوج رهایی و آزادی از تمام جبرهاست .
میدانید چرا به علی ابن ابیطالب یدالله صوت الله عین الله و . . . میگفتند چون آزاد شده بود از بند تمام تعلقات دنیا و شده بود آیینه خدا ، یعنی من یظهر الله تجلیگاه خداوند .
یاعلی یاعلی یاعلی یا اسدالله الغالب
و اگر آن بو رو فهمیدی و به آنجا رسیدی یادی از این حقیر سرتاپا غفلت هم بکن و سفارش ما را به من یظهر الله پسر خلف حضرت رسول اکرم ص امامنا حجت ابن الحسن العسکری عج روحی فداک برسان و مراتب ارادت این حقیر را برسان . التماس دعا
حقیر سرتا پا گناه