سلام به پاکان
امروز داشتم به این فکر میکردم چرا وقتی یک بچه از پدرش حرف گوش میکنه بهش میگن بچه خوب ، یا اگر زنی از شوهرش تبعیت کنه میگن یک همسر باوفا ، و یا یک شاگرد از استادش حرف شنوی داشته باشه میگن مودب .
ولی وقتی یه نفر میخواد بنده حرف شنوی خدا باشه بهش میگن افراطی !!!!!!!!!
خدایا چرا بندگان مومنت را اینقدر در میان مخلوقاتت ناشناخته و غریب قرار دادی ، یا نه مخلوقاتت آنها را غریب و تنها کردند ؟
بیاین به جای ایراد گرفتن از افرادی که عامل دین هستند به خودمان بیایم و خودمان را اصلاح کنیم . مگر دین چه میگوید که اینقدر در مقابلش سخت و غیر قابل تغییر شده ایم
نمیدونم دروغ نگفتن ، دزدی نکردن ، فحشا نکردن ، و یا .... اینقدر برای ما سخت شده که مونین را به خاطر دروی از اینها و برای تبرئه خودمان از اعمالمان و نفسمان آنها را افراطی و غیر قابل تحمل مینامیم و از خودمان دور میکنیم .
خداوند حافظ و حامی درستکاران و مونین هست .
یا حق
با سلام پاکان
دارم به این فکر میکنم ، آیا خدا با این همه آیین و دینی که فرستاد و با پیامبران و امامان که مبعوث به رسالت راهنمایی شدند میخواست بگوید هدایت مختص من و راهی که نشان میدهم هست ؟ ویا اینکه میخواست بگوید نه مختص یک دین و آیین نیست و من اگر بخواهم هر زمانی را با همان زمان هدایت میکنم ؟
خوب در بین این دو تفکر بنده یک چیز بسیار آزار دهنده است آن هم سر در گمی در شناخت مسیر درست .
اگر قرار به تبعیت بلا شرط انسان از فرستاده خدا بود پس این فرقه هاا و تفکر ها و تعقل ها و نظریه ها چیست ؟
اگر هم قرار به این بود که عده ای مستثنا ء از تبعیت باشند چرا تفکیک نشده و تا به حال عالمی مدعی این موضوع نبوده ؟ و یا نه اصلا در زمان خود فرستادگان عنوان نشده و یا اشاره به این نشده که دین فقط مختص عوام است و بس ؟
آیه ای که میفرماید : من از هر کس به اندازه ادراکش سوال و جواب میکنم و میخواهم .
نشانه این است که دین آنقدر عمیق و بی کران است که طبقات دارد .
من مانده ام خارج از این دین آیا باز هدایتی بی شک و شبهه که وصل به خدا باشد وجود دارد و یا نه انسان با توجه به داشته هایش و آموخته هایی که داشته قدرت تشخیص مطلق را داردکه دیگر نیازی به فرامین مطلق خدا نباشد ؟
به هر حال برای بنده مسائلی به وقوع میپیوندد که گاهی اوقان زیر و زبر من را تکان میدهد و انگار بیدار باش میدهد .
ولی نمی دانم دنیای خارج از فرامین خدا و فرستادگانش چقدر امنیت دارد ؟
یا حق
سلام به پاکان
امروز بعد از مدتها باز درگیر دلتنگی شدم دلتنگی که متفاوت از قبل هست . نمی شناسمش آنقدر بی تابی به همراه دارد که بعضی اوقات ترس وجودم را فرا میگیرد و از داشتن چنین حسی حراسان میشوم . آیا مرحله جدیدی در راه هست ؟ آیا باز درد فراق مرا خواهد سوزاند ؟ آیا دوباره امتحانی سخت در راه است ؟ نمی دانم ولی یک اطمینان بسیار محکم و استواری مرا دلگرم میکند ، .... خدا مواظبم هست .
التماس دعا
بنده حقیر سرتا پا تسلیم
سلام بر پاکان
خدا برای هدایت انسان خواست از نوع خودش رسولی بفرستد تا انسان وقتی برای شناخت آن نگذارند ولی همین انسان از خدا سوال کرد آیا آیه و نشانه ای برای اثبات این پیامبر داری ؟
دوباره در اندازه و گنجایش فهمش معجزاتی برای اثبات حقانیت رسولانش فرستاد اما باز انسان به دنبال نفی آنان برخاست .
چرا اینقدر از خدا فراری هستند ؟
سلام به پاکان
امروز که در دنیا جنگهای اعتقادی راه افتاده و زمین آمادگی تحولات جدید را دارد آیا وقت آن نرسیده دست دردست هم برای ظهور منجی آخر الزمان و پایه گذار صلح جهانی دعا کنیم ؟
چون بنا به فرمایش خداوند سرنوشت هر قومی به دست خود آنهاست .
پس تا نخواهیم ، منجی ای نخواهد آمد .
یکی دیگر از کمک ما به ظهور اصلاح اعمالمان میباشد .
اللهم عجل لولیک الفرج .
با سلام خدمت پاکان
در طی مدتی که بنده در گدایی راه اهل بیت ع و به دنبال راه تسلیم در مقابل ذات احدیت بودم متوجه مساِئلی شدم که بیانش برای دوستان خالی از لطف نیست .
یکی که این مسائل سعی بیخود در رسیدن به مقاطع میباشید : بعضی ها در طی مراحل عرفان خود آزاری میکنند ، سخت گیری ها و اذکار طولانی و سختی در امور دنیا و ... و بعد از مدتی که نتیجه ای نمیگیرند یا بهتر بگویم نتیجه خواسته های غیر معقول خود را نمی بینند چنان دلسرد و نا امید میشوند که تعدادی از آنها کلا از مسیر خارج میشوند و عده ای ایمانشان ضعیف میشود که اینها به مانند مار زخم خورده خطرناک میشوند چون به تمایلات نفسی خود نمیرسند .
غافل از اینکه زمان در سیر و سلوک در عرفان اکتسابی اصلی ترین عامل است و طی مراحل خاص و سن سالک نقش بسزایی در طی طریقت دارد . حال آنکه در عرفان توفیقی این مرحله با مشیت اللهی با تعجیل اتفاق می افتد که آن باب بسیار مفصلی دارد که مجال بحث نیست .
مطلبی بسیار مهم
و اما در مسائل دیگر میتوان به مبحث آموزش و زیر بنای اصلی سیر و سلوک توجه کرد هیچ سالکی به هیچ مقطع اللهی نمیرسد الا به ریشه و بنیان محکم و آموزش و داشته های صحیح اللهی از ابتدا یعنی شریعت و تمام آموزه های دینی و عمل به آنها به طوری که نسبتا واقف به آنها باشد که اگر وارد طریقت شد شخصی عاقل باشد و بتواند به واسطه داشتن آموزه های صحیح راه صحیح را از غلط تشخیص دهد و در صورت نبود این آموزه ها سالک به اشتباه می افتد و عده زیادی از این افراد مبتلا به توهمات تقدسی گرفتار میشوند و احساس رسیدن به قدرتهای غیر انسانی آنها را گمراه میکند .
و متاسفانه برگشت انها به مسیر بسیار دشوار میشود و بعضی اوقات غیر ممکن .
ولی با داشتن بنیان محکم در زمان ورود توهمات سریع مراجعه به قرآن و احادیث آنها را متوجه خدا میکند و تسلیم را در مقابل خدا یاد آوری میشود و تقدس خود را منکر میشوند و از خدا طلب بخشش میکنند .
بنده حقیر این مطلب را برای این عنوان کردم چون خودم گرفتار این مسئله بوده ام و حالا هم متاسفانه عده ای از دوستانمان گرفتار این قضیه شده اند .
و مسئله دیگری که به ذهن بنده حقیر فلحال میرسد این است که تا سالک به مرحله تسلیم مطلق در مقابل ذات احدیت نرسیده و از باب توسل وارد رحمت توکل نشده وتا غرور رااز روح خود پاک نکرده نمی تواند ره به جایی ببرد .
همین ...
حقیر سرتا پا نقص
سلام بر تمامی پاکان
سال نود و چهار هم آمد و باز ما اندر خم یک کوچه ایم .
به هر حال التماس دعا داریم از محضر امام زمان عج جهت هدایت عام و خاص .
امروز متوجه خیلی از نقص های پوشیده خودم شدم و این رو مدیون خدای متعال هستم که با لطفش بنده روسیاه را به هر بهانه ای متوجه اشتباهاتم میکند و از او میخواهم توفیق اصلاح را به بنده بدهد .
التماس دعا از همه شما پاکان
بنده حقیر سرتا پا نقص
باسلام خدمت دوستان پاک و زیبا خوی
بنده مدتی هست به علت بعضی از مسائل دنیوی سعادت نداشتم خدمتتان باشم و انشاالله که شما تویه این مدت منو دعا کرده باشید که از را و طریقت اللهی و اهل بیت دور نشده باشم .
ضمنا پیشاپیش عید نوروز را به تمامی مردم باغیرت ایران تبریک عرض میکنم .
انشالله که سال بسیار خوب و همواره بابرکتی داشته باشید و انشالله خداوند با امر ظهور دنیای ما را با ظهور منتخب به حقش نورانی کند و حکومت عدل اللهی را بر ما هدیه نوروز قرار دهد .
از تمامی شما التماس دعا دارم .
سلام به شما ؟
موندم تو این تا کی باید حی بدویم تا بتونیم یه بنده خوب برای خدا بشیم .
ای بابا به خدا همه این بالا پایین شدن به خاطر اینه که فقط خدا بگه اینو قبولش کردم .
آخه خدا تو که رحمان و رحیمی چی میشه وقتی میبینی یکی واقعا دلش با تویه و میخواد مال تو باشه ولی ناتوانه عاجزه سعی میکنه ولی حفظش سخته ، دستش رو بگیری و هدایتش کنی و دیگه این بالا و پایین تموم بشه .
خدا یکی هست میگه خدا رو دوست دارم ولی دستمو نمیتونم نگه دارم چشمم رو نمیتونم حفظ کنم ، منی که دوست دارم گناه نکنم ولی حریف نفس اماره نمیشم و به خودش قسم میخوام که پاک باشم ، یکی نیست به خدای مهربانم بگه این بچه شلوغ دوست داره بیا و ببخشش و هدایتش کن . من دنیارو نمیخوام خدارو میخوام والا اینقدر با خودم کلانجار نمیرفتم .
من اعتراف میکنم عجزم و ناتوان ولی تو دانایی و پر توان دستم را بگیر ای دستگیر عالم یا ربی .
خدایا تورا قسم به ذاتت هدایتمان کن .
یا الله ادرکنی و لا تهلکنی .
حقیر سر تا پا نقص و عصیان
باسلام به پاکان
بعد از مدتها متوجه شدم زندگی برای من خیلی عوض شده و من اصلا تفکرات و عملکرد چند سال قبل برام نوعی تجربه رد شده حساب میامد که باعث پختگی من شده و دیگر هیچ چیزی در دنیا به لطف خدا منو ناراحت نمیکنه .
ورمز این راحتی فقط عمل به واجبات شریعت و طریقت سالک است و اگر کسی عمل در پرونده اعمالش نباشد همیشه دگرگون و در هم هست . البته بنده در مسیر عمل کردن هستم و دارم سعی میکنم عمل به تمام گفته هایم بکنم .
به امید روزی که همه ما عامل به گفته هایمان باشیم .
یا حق
با سلام خدمت شما پاکان
در سفر کربلا بسیار مرا آموخت و یاد داد که انسانها در سفر خودشان را بی آلایش نشان میدهند ، مخصوصا در مواقع خیلی خطرناک که دیگر راهی بجز خودشان بودن ندارند ، کاملا خودشان را میشناسند و قابلیتهای خودشان را نشان میدهند .
در سفر با افراد زیادی آشنا شدم که هر کدام در جایگاه خودشان افراد خاص بودند چه از لحاظ شخصیتی چه معنوی و چه مادی در طبقات مختلف در این سفر هم نفس و هم دم یکدیگر شده بودند و بنده حقر نز در مان آنها بودم و سعی در خدمت به مسافران بهشت داشتم .
من معنای یدالله مع الجماعه را در این سفر به معنی کامل فهمیدم .
معنای الله مع الصابرین را کاملا درک کردم .
معنای الله یحب التوابین را دیدم .
آه سفر ، با تمام سختیهایش چه زیبا بود کاش میشد این سفر حداقل دو ماه یک بار تکرار میشد تا انسان معرفت را عملا یاد بگیرد .
کربلا کربلا کربلا ، جایگاه که انسان بال ملائک را به وضوح در صورت و طن خود احساس میکند ، بوی شه پر فرشتگان در فضا بین الحرمین انسان را آنقدر محو خود میکند که تمام خواسته هایش از یاد میرود و خواسته اش فقط لذت بردن از همان لحظه رویایی ست .
خداوندا ما را از شیعیان حضرت حسین ع واززائرین خاص کربلا قرار بده .
حقیر سر تا پا گناه و عصیان
باسلام به روح پاکتان
رحلت پیامبر رحمت ص و شهادت امام حسن مجتبی ع و امام مهربانی علی ابن موسی الرضا ع را به تمام مومنان تسلیت عرض میکنم .
حقیر سرتاپا گناه
سلام بر عزیز دوعالم حسین ع حبیب خدا
بعد 9 روز از بهشت برگشتیم و باز زمینی شدیم .
ای کاش بین الحرمین تا آخر عمر آواره میشدم و با حضور کامل و بی شک خدا مستی میکردم .
خداوندا ممنونم که مرا هم قبول کردی که به سرزمین توجهت بیام و آدم بودن و انسان بودن و بنده بودن و عزیز بودن را ببینم .
انشاالله همتون برید و ببینید .
من میگم هر کسی باید حتی شده برای یک بتر تویه عمرش زیارت اربعین کربلا بره تا ایمانش محکم بشه و اخلاق و معرفت و ایمان و اقعی به اسلام و اوج بندگی خدا رو ببینه و یاد بگیره .
کلام کوتاه
حقیر سر تا پا گناه و نقص
سلام به پاکان
هفته گذشته پرچم مشکی حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام رو آورده بودن در یکی از هیئت های شهر ما که دست بر قضا بنده روسیاه هم اون شب به عنوان مداح اونجا دعوت بودم البته این مناسبت کاملا تصادفی بوده .بعد از روضه وقتی مردم به سینه زنی شروع کردند بنده از دوستم خواستم که مداحی کنه و بنده علم حامل پرچم رو گرفتم و دور سینه زنها میچرخیدم و در همان حال بود که گفتم خدایا من کربلا نرفتم اگه راضی هستی به حرمت این علم منو راهی کربلا کن .
البته بنده در حال حاضر از لحاظ مالی بسیار در مضیقه بودم .
تا اینکه گذشت و اومدم منزل و فردا جمعه بود و بعد از نماز صبح کاری داشتم رفتم بیرون و خانمم هم رفت جایی و ظهر ساعت 12 بود که دوتامون اومدیم منزل وقتی خانمم منو دید گفت یه خبر برات دارم گفتم چی ؟
گفت یکی از دوستام ازم سوال کرد چه آرزویی داری گفتم کربلا رفتن شوهرم ، دوستم یه مکثی کرد و گفت هزینه کربلای شوهرت رو من میدم فقط برو مدارکش رو تحویل بده .
منو بگو رفته بودم تو شوک ، رفتم تو اتاق و از خدا تشکر کردم .
حالا تواین فکر بودم هزینه رفت و برگشت رو رایگان کردی خدایا پس هزینه سفر رو چیکار کنم .
مادرم زنگ زد و گفت پسرم نمی خوای بری کربلا ؟ با تعجب مونده بودم این چه سوالی بود اونم همین حالا .
گفتم چطور ؟ گفت : هزینه سفر کربلات با من ، نکنه به خاطر پولش نری .
اشک تویه چشمام جمع شد و خدا حافظی کردم .
رو کردم به خدا و گفتم : اگر تو عشق مادری داری ، اگر تو مهر پدری داری ، اگر تو رفیقی ، اگر تو باوفایی ، اگر تو با غیرتی ، اگر تو عاشقی ، ادعای اینها به غیر از تو باید برهمه حرام باشد و توییی ذات مطلق که بر بندگانت بی منت میبخشی .
خدایا مرا به خاطر تمام غفلتهایم ببخش و اگر به غیر تو تا حال امید داشتم بر خود ظلم کردم و بر خود ستم کردم و زین پس مرا آنگونه که خود میپذیری هدایت فرما که به ذاتت قسم هر چه کنی بر آن راضیم چون دیگربا تمام وجودم فهمیدم حتی نفسم و حتی لباس تنم و حتی نمک غذایم و حتی دیگر اعمالم رو از تو میخواهم .
خداوندا ما را آنگونه که خودت میخواهی بپذیر .
حقیر سرتاپا گناه و نقص