ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام بر پاکان
ای سر خفی ذکر جلی ادرکنی . . . . ای نور خدای ازلی ادرکنی
تو دست خدایی و من افتاده زپای . . . . یا حضرت مرتضی علی ادرکنی
امشب با یک واقعیت آشنا شدم و فهمیدم خداوند را باید آن جور که هست بشناسی نه اینکه برای خودت خدا بسازی ! فهمیدم قلب ما در یک تنگ ماهی کوچک جای گرفته آن را بشکنیم و خرد کنیم تا دنیا بستر قلب ما باشد تا وسعت قلب پیدا کنیم ، آموختم نیست بودن در هست خدا و در محیط با هست خدا ، هست بودن فنا شدن میخواهد و مرد عمل ! اگر علی ع نشدی حداقل خودت رو به آنها بچسبان که بوی آنها به تنت بنشید و تو هم بوی خدا بدی و این تو را جاری خواهد کرد .
واژه ها را برای بیان حس خودت بالا و پایین نکنن صداقت را با خودت یدک نکش چون سنگین است و توانت را میبرد ، تا خم نشوی و خاک را سرمه نکنی نمیتوانی آن گونه که حق مردان است قامت راست کنی والا سرو هم بلند است ولی ثمرندارد ، می دانی چرا وقتی پیر میشوی کمرت خم میشود ؟ این قانون خلقت است درخت هم وقتی ثمر میدهد و نتیجه ، کمرش خم میشود ولی ای کاش وقتی مثل آن درخت کاغذ شدی یا قلم ، کسانی تورا به دست بگیرند و بنویسند که روحت را کثیف نکنند و تو بستر عمل خیر اللهی باشی نه اهریمن .
یا حق آنچه گفتم ، از بدمستی بود چه کنم که این میخانه شرابش به بوی یار آلودست و چنان سرمت میکنه که ساعتم دیگر عقربه هایش را میریزد تا مرا از آن اصل غافل نکند ابرو خورشید و مه ساقی ما در کار است تا تورا در نفس صوت خودش غرق کند . او چنان رقص سما در تن تو اندازد که رود عقل به جایی و فقط هو به تماشا آید . یاحق
سلام خوبی زیبا مینویسی و همیشه بهت سر میزنم چون وبلاگتو دوست دارم
سلام حبیب خدا
ممنونم از لطفت.
دعام کن ، استوار باشم و خدا دستم را رها نکند .
یاحق