ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام به روح پاکتان
بشنو از من چون حکایت میکنم . . . نالهء نی ها روایت میکنم
نی به لب از کوی او دم میزنم . . . از سبوی هو به لب خم میزنم
درد دل با آنکه مرا آفرید تا برویم و رشد کنم و بالا روم تا به او برسم . . .
خداوندا دربین آنهایی که آلتهایشان ملاک ارتباط هست و قیافه حق به جانب میگیرند و خود را پاکترین مخلوقات مینامند و با این تایید طلبی خودشان نفسشان را گمراه میکنند چگونه از تو بگویم ؟
منی که در خودم و در خلوتم فحشای گمراه کردن زنی را با کلام تو می پرورانم آیا یادم رفته که تو شاهد و ناظر نفسم و جسمم هستی !
چگونه از انسانی صحبت کنم که کلا از تمام ماها حسابش جداست و زمانی که از کنار درختی رد میشود آن درخت از برکت حضور او تو را تسبیح میگویید و از بوی او که بوی تو را میدهد مست میشود و با نسیمی میرقصد و همان نسیم با گذر از وجود او هدف پیمایش مکان را پیدا میکنم و تسبیح گویان به نام الله بوی او را در تمام فضا انتشار میدهد و فضا از حضور او که بقیة الله هست تو را تسبیح میگویند و ندای سبحان الله خلقت وجود همه را زنده میکند . اما نمیدانم چرا این انسان اصلا انگار نه انگار آنقدر در دنیای خود محو شده که کل خلقت را نمیبیند و انگار دیواری بین او و کل مخلوقات کشیده شده و او مشغول کار خود هست و اگر کسی با او از خالقش سخن بگوید اول نگاه میکند ببیند نر هست یا ماده زیباست یا زشت رو ، نفع دنیوی دارد یا نه ، ثروت دارد یا فقیر هست و اصلا توجهی به کلامش که هدف هست ندارد .
فرق بین حیوان و انسان چیست ؟ به جز غرائض حیوانی مثل خودرن و تولید مثل و شهوت و خواب و حفظ حریم و . . . روح یا نفس یا شعور هست که انسان را از حیوان جدا میکند و الا فرقی ندارند . مثلا سگ هم وقتی به یک سگ دیگر میرسد اول نر یا ماده بودن را ملاک ارتباطش قرار میدهد .
مرا خاکم کنید که دیگر سخن نگویم که بیشتر از این زبان درازی ست .
خداوندا ما را از حجاب بین دنیای خودمان و محبت خودت رهایی ده تا وجودمان با رحمتت ماییه آسایش و امنیت خلقت باشد و حضورمان یادآور وجود تو باشد و نفسمان بوی تورا داشته باشد تا در هر نفس یاد تو خلقی را هدایت کند و دیگر منی در میان نباشد و همه تو باشی .
حقیرم فقیرم ذلیلم دخیلم یاالله