نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

مطلب آیدین پسر خواهرم

سلام به روح پاکتان


جوانی نزد عالمی آمد واز او پرسید:من جوان کم سنی هستم اما آرزوهای بزرگی دارم و نمی توانم خود رااز نگاه کردن به دختران منع کنم،چاره ام چیست؟عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیزاز کوزه نریزد.....واز یکی از طلبه هایش درخواست کرد او را همراهی کند واگر شیر را ریخت جلوی همه ی مردم او را کتک بزند. جوان نیز شیر را به سلامت به مقصدرساند. و هیچ چیز از آن نریخت. وقتی عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی؟جوان جواب داد:هیچ،فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم و در نزد مردم خار وخفیف شوم. عالم هم گفت:این حکایت انسان مؤمن است که همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش میبیند و از روز قیامت و حساب و کتاب بیم دارد.


***الهم الرزقنا قبل الموت توبه و عند الموت الشهاده و بعد الموت جنه ***

در خواندن این دعا کوتاهی نکنید چون نصیب هر کسی نمی شود

بفرست برای اونایی که برات ارزش دارن
نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:03 ب.ظ

سلام ممنون از راهنمایی و دعایی که یاد دادین
ان شالله همه مسلمانان جهان در مسیر راست قرار داشته باشن
یا علی

سلام علیکم
یا علی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد