ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت . متحیرم چه نامم پادشاه کربلا را
.
چه شهی که کرده قربان علی اکبر جوانش . به ره خدا بداده شهدای کربلا را .
برو ای گدای مسکین نه در خود کریمش . که غلام حلقه گوشش دهد حاجت گدا را .
چو رهش قدم گذاری به دم آبرو بگیری . به خدا که آبرو داد حوریان ماسوا را .
به شب فراق دنیا چشمت از رهش نپوشی . که یقین مدد رساند زائران کربلا را .
روز محشر و مجازات اختیار سالکان اوست . هو مدد رسان که آید تاکند دعا چو ما را .
وحدت این سیه داری برتنت به اشک چشمت . بر سر صراط آید میبرد تو چون گدا را .
آبرو که او بداده همرهی کند به محشر . چشم تو به آن دم ترس جستجو کند خدا را .
میکند صدا که ای تو از چرو چنین غمینی . گویمش نشان تو برمن گر دهی چو کربلا را .
میشوم به مثل ماهی چون یابم آن ره لماء را . گویدم برو به جنت یابی آنجا کربلا را .
دل نوشته این حقیر شب ساعت یازده و یک دقیقه
حقیرم فقیرم ذلیلم دخیلم یاالله
به به
به به
سلام بسیار عالی عالی عالی
سلام حبیب خدا
ممنون ولی این که غوغا میکند من نیستم .
حقیر بی پناه مدیون حضرت حسین ع