نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نظر بدین از کدام بحث

سلام به کسانی که امروزشان را بادروغ شروع نکردند . میخوام یه نظر خواهی کنم . . . از کدوم کامنتی که گذاشتم بیشتر استفاده کردین و بهتون کمک کرده . . . و اگه موضوعیت خاصی برای صحبت دارین بفرمایید که این حقیر اگر روزیمان بود عرایضم را خدمتتان تقدیم کنم . البته شاید بعضی از متنهای من غلط املایی داره شما به بزرگی خودتون ببخشید . . . بنده حقیر سرتا پا نیاز

قلب شکسته و احساسات

سلام . . . چرا قلبهای ما انسانها میشکنند و چرا کسی که قلبش زود بشکنه عرفان براش قتلگاه قلبش میشه . . . . آقا سید میگه قلبتونو مثل اجناس پشت ویترین جلوی چشم مردم و جن ها قرار ندین . . . احتمال داره دزدی شیشه ویترینو بشکنه و دلتو بدزده یا بشکنه . . . آخه دلی که بشکنه به چه درد میخوره بعضی وقتا ما خودمونو خیلی مهم میدونیم و احساس میکنیم که همه باید احترام ما رو نگه دارن . . . روایت معروف در مورد پیغمبر اسلام یه چیزایی به ما یاد میده . . . اگه روزیمون بشه . . . میفرماید حضرت رسول اکرم ص از کنار دیواری هروز رد میشود و به مسجد و منزل حضرت علی ع میرفت و زنی بود که هر روز منتظر آمدنش مینشست و به خاطر بغض و کینه ای که از زمان صدر اسلام به خاطر کشته شدن مردش و فرزندش از او داشت از بالای پشت بام فضوﻻت و گده بر سر آن حضرت میریخت و به گمانش که دیگر آن حضرت به خاطر عمل این زن از فردا از آنجا گذر نمیکند هر روز منتظرش مینشست ، اما در کمال تعجب آن حضرت هر روز به اوسلام میداد و به خاطر کهولت آن پیرزن آهسته راه میرفت که مبادا زمان پرت کردن آن فضوﻻت زمین بخورد . . . و مردم هم ناظر این قضیه بودند وهمه در حیرت . . . روزی در زمان گذر از آنجا حضرت متوجه شدند که پیر زن در پشت بام نیست و سراغ او را از همسایگانش گرفت و گفتند که در بستر بیماری افتاده . . . آن حضرت محضرون شد و درب منزل آن پیرزن را زد و اجازه ورد خواست زمانی که پیرزن آن حضرت را دید با تعجب پرسید اینجا چه کار میکنی حضرت فرمود امروز شما را در بالای منزلتان ندیدم و نگران شما شدم وقتی جویا شدم گفتند کسالت داری و برای عیادتت آمدم . . . چشمان پیرزن پر از اشک شد و عرض کرد من جفا کردم شما وفا و من حال شهادت میدم که شما نبی خدا هستید و من به شما و خدای شما ایمان آوردم . . . حالا اگر قلب آن حضرت میشکست آیا این روایت باقی میماند که حالا الگویی برای کور دلانی مثل این حقیرباشد . . . کسانی که قلبشان شکننده است قفل روحی دارند و اگر کلید آن را پیدا نکنند از فراموش شدگان هستند از احساسات قلبی و ضعیف بودن پرهیز کنید که خداوند دو چیز را در انسان بزرگترین نعمتها قرار داد . . یکی عقل و دیگری جان . . . . و فرمود به جلالتم قسم که زیباتر و محبوتر از اینها را نیافریدم و آن را در اشرف مخلوقات قرار دادم . . . و در تمام روایات داریم که اهل بیت ع کلا فرمودند کسانی که عقل در وجودشان فعال هست امید به هدایتشان از کسانی که احساسات در وجودشان فعال هست بیشتر است . . . و سعی کنید قلبتان را در معرض دسترس دیگران قرار ندید چون هر کسی توان دید قلبهای بزرگ را نداره و حسادت به حال خوب سالک قفلهایی را به وجود میاره که باز کردنش خیلی سخته . . . احساسی بودن در دنیا بزرگترین سدها در رسیدن به خداست و عشق بدون عقل پوچترین اعمال هست . . . حقیر سر تا پا غفلت

استفراغ روحی در واردات جسمی

سلام راستش این متن در جواب یک نظره که دوست گلم رو ناراحت کرده آخه ایشون به بنده لطف دارن طاهره و مطهر خوبی عزیزم سلام ببخشید اگه ناراحتت کردم آخه من بعضی وقتا استفراغ میکنم . . . سید میگه ما هم در روحمون واردات داریم هم صادرات . . . آدم وقتی چیزی میخوره که مسموم باشه اسفراغش میکنه . . . ولی اگه پاک باشه حضمش میکنه و وارد خون میکنه . . . کلمات هم واردات یا فحشای فکری و یا حسادت و یا نجاسات قلبی ماست که باید استفراغشون کرد . . . و یا واردات محبت و طهارت فکری هستند که صادر میشن و در قلب طاهره ای میشینند . . . . . . رزق ما هم حالا این استفراغ بود ببخشید ! آخه بعضی وقتا دلم حواسش نیست و عقلو کنار میزنه احساسی پذیرای بعضی از کلمات میشه که روزیش نیست و لیاقتشم نداره ولی وقتی عقل بهش سد میزنه سریع استفراغش میکنه و خودشو راحت میکنه . . . . دیدی وقتی کسی که مسوم شده تا استفراغ نکنه راحت نمیشه انسان هم تا اشتباهاشو استفراغ نکنه راحت نمیشه و تخلیه نمیشه . ، . . . . . عزیزم سعی کن مشکلاتتو مشارکت کن تا تخلیه بشی البته با اهلش یادته یه متنی گذاشته بودم اگه خواستی گناهی کنی و یا حتی فکر ارتکاب گناه به سرت زد سریع به یکی بگو و مشارکت کن ؟ این همون استفراقه و راحتت میکنه . . . . حقیر سرتا پا گناه

فقط اوست که میداند آیا هدایت میشوند یا نه

هدایت دست خداست و کسانی هستند که باید گمراه بمونند چون خدا خواسته و اونارو نمیشه عوض کرد زیاد زور نزن راکد میشی و چیزی که راکد شد میگنده و چیزی که گندید دیگه دور انداختنیه و اگر از قافله عقب بمونیم دیگه عمر کفاف نمیده جبران کنیم . . . خداوندا معرفت فهم مفاهیم کلماتت رو به ما بده و جرعت عمل کردن به آنها را در ما قرار بده . . . در قرآن کریم خداوند میفرماید کسانی را که من هدایت کردم کسی را توان گمراه کردن آنها نیست و کسانی را که من گمراه کردم کسی را توان هدایت آنها نیست . . . البته ادامه داره و گمراهی آنها از اعمال آنها نشعت میگیره . . . خداوند میفرماید من قلب شما را زمینی حاصل خیز قرار دادم و هر چه بکاریید ثمره آن را من میدم حال خواه بذر کینه و. . . باشد خواه بذر محبت و . . . و چنان آن را بارو میکنم که در باور شما نمیگنجد و کسانی از من روی برمیگردانند من هم از آنها روی بر میگردانم . . . حالا شما میخوای اینها را با ناراحت کردن خودت و راکد کردن خودت اصلاح کنید ؟ سعی کن جاری باش و چیزی را که میتوانی تغییر بدی تغییر بده یعنی خودت ! . . . خداوندا به من دانشی عطا فرما تا خود را به تو بسپارم و معرفتی ده تا بپذیرم آنچه را که تو میخواهی حقیر سرتا پا غفلت

منم از این گذر رد شدم

سلام . . . عجب امشب وقتی داشتم نظرات رو میخودم یه چیزی بهم یه اشاره ای کرد که بیداری یا خواب ؟ گفتم بیدارم. ! گفت از این نظرها چیزی هم فهمیدی ؟ گفتم آره به هر حال هر کدوم معنایی دارند ' گفت وایستا با هم بریم سریع نرو تو عرش که من یکی حوصله تورو ندارم !!! گفتم چی شده !!! گفت تا حالا چند تا وبلاگ داشتی گفتم دو سه تا داشتم چطور ؟ گفت کسی هم نظری میداد یا اصلا چندتا بازدید کننده داشت و یا اصلا چی شدند ؟ رنگم پرید . . . گفت دیوانه هنوز نفهمیدی این تو نیستی که این وبلاگ رو مینویسی ؟ اگه اراجیفی که تو اونا بود تو اینم بود که تو حالا اینطوری ژست ابراز نظر در مورد نظر اینها رو برا من نمیگرفتی . حالم بدتر شد و کلافه شدم گفت آروم باش دیگه گذشت نگران نباش چون افزارتو دست اون دادی و حتی من اونم که . . . تا اینو گفت دیگه توانم رو برید . . . این قدر عجز و ناتوانیم رو برام شفاف کرد که حتی دم و بازدم و پلک زدنم و حتی دفع مدفوع و حتی . . . دیگه نگم بهتره ، درخلاصه تمام وجودم رو در اختیار اون دیدم و شکر کردم . . . خدایا نوووووکرتم این حقیر لایق این همه کرم نبود ولی تو خدایی هستی که زیادش میکنی . . . . حقیر سرتا پا غفلت

زیاد جدی نگیرین من دیونم حرفام . . .

بسم تعالی . . . این مطلب رو برای یکی از اساتید خوب دنیایه این حقیر گذاشتم که مطالبش رو خوندم و استفاده کردم ، گذاشتم . . . باشد که این حقیرو حلال کنه و دعا ایاک نعبدوایاک نستعین. . . . . . سلام وقتی کلمه اتهام اسلام و پیامبر ص را در بالای وب سایت شما دیدم ترمز کردم . . . شب را میشود روز کرد و یا نور را میتوان تاریک کرد ؟ در حالی که خدا مقدر کرده که اینطور باشه ؟ آیا کسانی که مدعی این هستند که اسلام دین پوچی هست کاری توانستند بکنند ؟ ولی تعصبهای بی جا و تعریفهای افراطی و بزرگنمایی بعضی ها که در جهل مرکب بودند موجبات حسادت کسانی را که خود میدانستند اسلام دین برحق هست ، را برانگیختند و کتاب آسمانی یعنی قرآن را آتش زدند و این نتیجه حمایت مسلمانها بود چون در کار خدا ابراز نظر کردند و مقیاس های عقلی خود را بروز دادن و اصلا چیزی را که قرآن همیشه از آن دوری میکرد را فریاد زدند و آن برتری جویی و تایید طلبی . مگر خداوند نفرمود من حافظ کلمات خود هستم ؛ هر کس میتوان مثل آن را بیاورد . حالا سبقت گرفتن از خدا چه معنایی دارد . من نمیدانم ؟. . . مگر خداوند در کتاب آسمانی نفرمود که در قبول کردن دین اجباری نیست ولی هرکس که قبول کرد و عمل کرد و تفکر کرد سعادتمند میشود . . . . این اجبارهای نابجا و حس تملک بر دیگران از کجا آمده من نمیدونم ؟. . . و شاید این کلمات رزق شما بود که این حقیر ابزار آن بودم استاد ... و این در تمام ادیان و آیین ها و مذاهب دیده میشود . . . حقیر سرتا پا گناه

درد و درمان

یکی دردو یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از هجران و وصل و درد و درمان پسندم آنچه را جانان پسندد اگر درد معنا میشد خیلی ها طلب میکردند . . . شنیدید میگن هرگریه ای یه خنده ای هم داره . . . یکی از مخلوقات حضرت هاتف درد هست که از ابزار همون امتحانی هست که در وبلاگم نوشتم . . . حضرت موسی ع از خداوند پرسید درد چیست فرمود ؛ منم . عرض کرد پس درمان چیست فرمود ؛ منم عرض کرد پس طبیب چیست فرمود ؛ بهانه ای برای باور خداوندا به ما معرفتی عطا کن تا رنجشهای وجودم را بیرون بریزم و وجودم را تهی از هرچیزی کنم و دانشی عطا کن تا از بندگی تمام دردها و رنجشها بری شوم ورحمتی عطا فرما که مامن گاه دلم محبت تو جاری شود تا بنده خدایی چون تو باشم که وقتی درب درگاهت را میزنیم نمیپرسی کیستی و در را باز میکنی نمیپرسی چه کردی و لباست درخور درگاهم نیست نمیگی کی معرفیت کرده سریع به آغوش میکشی و میبویی و میبوسی و در آغوشت آرام میکنی خداوندا دوستت دارم نووووووووووکرتم

روزی در کلمات

سلام این مطلب برای یکی از دوستانم که از کسانی هست این وبلاگ رو میخونه وتحمل میکنه که من اونو به اسم طاهره میشناسم و در مورد حکمت تعلق رزق در کلمات برای اشخاص و مهمتر از همه خودش منتظر جواب من بود ، مینویسم و انشاالله که مفید واقع شود. درمورد حکمت رزق کلمات . . . هر صوتی که از دهان انسان خارج میشود و یاازذهنش خطور میکند در عالم معنا شکل به خود پیدا میکند و باقی میماند حالا هم زشت و هم زیبا هرکدام صورتی پیدا میکند این موضوع حتی در صورت وقیافه انسان نیز تاثیر دارد اکثر افرادی که کلمات زشت به کار میبرند قیافه های زننده ای دارن و بلعکس افرادی که کلام خوب و پسندیده به کار میبرن چهره هایی دل نشین دارند . . . خداوند برحسب اختیاری که به انسان داده هر انسانی چهره وروح و جسم خود را ترسیم میکند بر اساس عمل کرد خویش وبعد از آن خداوند بر حسب عملکرد هر شخصی روزی آن را تعیین میکند البته استثنا هم وجود دارد پس کسانی که ضمیری زیبا برای خود ساخته اند خداوند نیز کلمات زیبا برای آنها رزق میکند این موضوع تمام موارد دنیوی و اخروی انسان را شامل میشود آیا تا حالا شنیدید که میگن با هر عمل خیری یک آجری برای شما در بهشت گزاشته میشود و در نهایت شما با اعمالتان خانه خود را در ملکوت عرش میسازید و خوب سخن گفتن نیز از همان اعمال خیر هست که شما را هم در این دنیا و هم در آخرت سعادتمند میسازد. . . همان گونه که خداوند میفرماید کسانی که بد دهن هستند با آنها در قیامت سخن نخواهم گفت و آنها با هم ترازهای خودشان همنشین خواهند شد طاهره جان شما هم روزیتان زیباترین کلامت هستند که این حقیر در حد توانم برای شما مینویسم . البته اگر دیگران سریع قضاوتهای عجولانه نکنند ، چون بنده با تمام دوستانم اینگونه ام . حقیر سرتاپاگناه

امتحان اللهی

این مطلب رو برای یکی از دوستانم فرستادم که خالی از لطف نیست که ایجا هم قیدش کنم. دوست گلم میخوام یه مطلبی رو برات آنالیز کنم . . . وقتی شاگردی بعد از یک سال تحصیل سر امتحان تقلب کنه معلم ورقه امتحانیشو میگیره و اونو به خاطر ضایع کردن زحماتش مردود اعلام میکنه اما. . . در امتحان اللهی خداوند ناظر جلسه است وخودش تقلب رو میزاره جلوت و میگه بنویس باید از امتحان به هر نحوی در بیایی . قرآن و کتابهای آسمانی و پیامبران و امامان همه تقلبهای امتحان خداوند هستند آیا اونقدر که برای این ترمت ناراحت هستی برای امتحان اللهی هم ناراحتی در حالی که خدا همه جوره حمایت کرده . . . خداوندا من عاجزم و ناتوان کمکم کن تا از این امتحان سر بلند بیرون بیام . . . التماس دعا . . . ممنونم که با حوصله مطالب منو میخونین و ابراز نظر میکنین انشآلله منم جبران کنم

سکوت یا فریاد

سلام امروز خیلی خالیم از هیچی و هر چه قدر خواستم مطلبی رو بنویسم نمیشه دیروزم یه متن بلندی نوشتم که بایه اشتباه پاک شد و فهمیدم که پیامی در این مطلب است که نمیتونم بنویسم و یا شاید اجازه نوشتن ندارم خوب منم تسلیمم و تا حالا که دلم تنگ شد با تمام بی حوصله گی اومدم تا بگم هستم ولی نیستم . . . نمیدونم من حتی هیچی هم نیستم و اونقدر به عجز و ناتوانی دنیوی خودم روز به روز واقف میشم که دیگر توان یا شاید علاقه صحبت و بیهوده گویی ندارم . . . از همه میخواهم که دعا کنید مصلح جهانی هر چه زودتر ظهور کنه تا شاید طریقت ما با وجود نوری از سمت خدا سمت و سو بگیرد ودیگر حرکت ما با شک و تردید نباشد واطمینان از مقصود حرکت ما را به سرمنزل حضرت محبوب برساند. . . به امید آن روز که چشمانمان آن چیز را که باید ببیند بنگرد سکوت را فریاد میزنم . . . اللهم عجل لولیک الفرج

انسان و قوه ادراک

این حقیر نزدیک شش سال است که در مورد زندگی بشر و ادیان مختلف و دیدگاه های متفکرین نسبت به این موضوها تحقیق میکنم و آنچه حاصل شد این بود که تمام افراد نسبت به معرفت وشناختشون از این موارد فهمیدن و معرفی کردن و تمام منتشرات آنها نشانگر اوضای امکانانت و علم زمان خودشان و سلایق شخصی خودشان بوده است و کل مطالب تحقیقی آنها که جمع آوری شود به هیچ وجه انسان را قانع نمیکند چون همه آنها نسبی بوده ولی ذات اقدس الهی محیط بر تمام تفکرات ومطلق میباشد . بنا بر این اساس است که خداوند میفرماید من هر کس را به اندازه فهم ودرکش امتحان میکنم و در نهایت قضاوت میکنم . پس راکد شدن در این مواردانسان را به قهقرا برده و نآمید خواهد کرد باور کنید اگر روزی شما درک مفاهیم دنیوی واخروی باشد خواهید رسید در غیر این صورت خودتان را خسته کرده اید . حالا روزی هم چگونه نصیب میشود آن هم بحث جدایی دارد که اگر مجالی باشد حقیر درسم را در محضر اساتیدی مثل شما تحویل خواهم داد . پناهنده درگاه حق

ای ماه

سلام ، دوست گلم صحبت ماه کردی . . . آه . . . یاد کسی افتادم که فقط ماه ناظر خلوتهای اوبود . . . فقط ماه شاهد صحبت او با چاه بود و فقط ماه همدرد و گوش شنوای شب بود ، ماه میدانست خواب در حسرت دیدن او در شب بود و در زمان ورودش به خرابه و نوازش طفلان خدا ، ماه بود که آرزوی همنشینیش را داشت ، اشکهایش را برای بینوایان فقط ماه دید وبس . . . آری ماه بگو آنچه را که در قلبت گنجیه کرده ای و آن را مایهء آبروی خودت در قیامت خواهی کرد. . . و هنوز این تویی که محرم حالات این طایفه ای و پسرش مهدی عج در ناز بازی تو حمد وثنای خدا میکند. خوشا به حالت ای ماه . . .

دنیای ازمابهترون

دیشب سید یه صحبتهایی برای دوستان کرد که خیلی براشون جالب بود . . . منم داشتم گوش میکردم و خاطرات گذشته رو مرور میکردم و تعجب من از این بود که چرا اکثر کسایی که به مذهب گرایش پیدا میکنند علاقمند به عالم اجنه میشوند و بیشتر تمایل به ارتباط با غیر انسان دارند همان عالم حیرتی که عرفا آن رااز بدترین امتحانات میدانند و راکد شدن سالک در این مرحله باعث گندیدن و عقب ماندن او از غافله میشود در حالی که اگر از کنار این مرحله به آسانی گذر کند قضیه برعکس میشود و از غیب علاقمند به ارتباط با سالک میشوند و آرزوی همنشینی با سالک را دارند . . . حالا من بیشتر از این موضوع آزرده میشوم که خیالات و ابهامات در سالک راه حق بزرگترین سد راه رسیدن به حضرت حق است و بنا به نثر صریح قرآن کسانی هستند که خداوند آنها را به خودشان مشغول میسازد و آنها از مسیر رسیدن به حضرت هاتف گمراه میشوند . . . . وای بر ما که خود را مشغول غیر خدا میکنیم و خود را در صف از یاد رفتگان جای میدهیم . . . خداوندا ما را به راه خود هدایت کن

شبهای غریبی

سید میگه غربت بو داره . . . میگن طرف بوی غربت میده یا اینجا بوی غریبی داره . . . دلم تنگه ولی نه برای شهرم نه برای عزیزانم برای یه چیزی که دلم رو میلرزونه خیلی بوی غریبی داره . . . غربتش وجودم رو به هم میریزه انگار که آمیخته شده با سلولهای بدنم وقتی سراغم میاد تمام زمان رو احاطه میکنه و شمارش نفسهایم در دم و بازدم با بخارش در سرمای زمستان آیینه تجسمی را میسازد که انگار که او نقاش خودش شده است آیا این منم که در باره او مینویسم یا اوست که انگشتانم را میچرخاند . . . نمیدانم ! احساس میکنم فاصله ما تار مویی ست که حجاب برافراشته و دمای نفس هایش سرمای تنم را شرمگین میکند و روح جدیدی را متولد میکند سد تغییرات را در من میشکند و نسوخ میکند به اعماق وجودم ولی هر چه قدر مینگرم او را نمیبینم و نمیشناسم ولی او به بخوبی میشناسد ومیبیند ، صدایش میکنم به آرامی از کنارم گذر میکند و مرا به نسیمی از خود میهمان میکند یعنی شنیدم ! فکر میکنم هنوز نمیبینم ،نمیشنوم ، درک نمیکنم ، نمیفهمم و همین مرا در هم میشکند . . . . سید میگه رزق تو اگه باشه بهت داده میشه . . . ؟ من به آرامی به خود میگویم آری حدود در دست اوست به آتش اگه زیاد نزدیک بشی میسوزی . . . ولی در عجبم پس چرا من اینقدر دلتنگی او را دارم اگر رزقم ندیدن اوست چرا خاکستر وجودم را میدمد و سوزان میکند این تن سرد بی جان را . . . شرمنده ام که این دل اونقدر ناقابل هست که لایق دیدار تونیست ای نازنین خدا . . . اللهم عجل لولیک الفرج

اربعین

اربعین دوباره داغ حسین ع تازه شد . . . واویلا واویلا واویلا . . . . . . کربلا زینب س در راه است نکند دوباره میزبانیت دلمان را خون کند . . . الله اکبر