نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

دلم مثل دلت

دلم مثل دلت خونه کبوتر . مثل شبهاى بارونیت بى خونست کبوتر .

مثل چشمات منم چشم انتظارم .

کسى دونى بپاشه اى کبوتر ! ولى من مثل تو بالى ندارم .

که بر بامش نشینم اى کبوتر . به بام خونه خداى سبحان . 

اونجا مثلت بخونم اى کبوتر .

اگه اونجا شدى ساکن توروزى . پیامم رو به هو غوغو کن کبوتر .

بگو یه بى نوا دلش تنگه وصاله .

میخواد پیشت بیاد ، غوغو کبوتر. اگه پرسید چطوره حال و وضعش .

نگرانش نکن اونو کبوتر ،

به آغوشش بگیر بوشو بگیرى ، بیای بوت میکنم تورو کبوتر

بغلت مینکم شاید بگیرم * زتو عطر اونو هرشب کبوتر 


تقدیم به تنها عشقم حضرت سبحان


خدایا دلم برات یه ذره شده میخوام بیام پیشت ولی اینا نمیزارن و حی میگن خدا نکنه 

خدایا حرفهای اینارو نشنیده بگیر نکنه به خاطر دلتنگی اینا منو نزاری بیام . 

من خسته نشدم از دنیا . من پدر و مادرم و همسرم و فرزندانم و خواهرانم و دوستانم رو دوست دارم و در کنار اونها حس خوبی دارم . 

ولی چه کنم که خدایا تو رو از همه بیشتر دوست دارم و رازیم اونها رو به خاطر دوست داشتنم و کنارت بودن کنار بزارم و بیام چون تو عشقمی حبیبیمی . . . 


میدونم دارم زبون درازی میکنم و زیادی غنپز در میکنم . . . 

چشم سکوت میکنم . . . یواشکی میگم اینا حواسشون نیست ! پس کی بیام ؟


حقیر سرتا پا نیاز 

نظرات 1 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد