نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

سربداران

سربداران جهان قربان چشم مست او . جان ناقابل فداى خاک کوى هست او ، ترسم از اینکه دوباره نغمه امداد او ، گوش عالم کر کند اما نباشد یار او ، صحنه کرب و بلا آمد دوباره در میان ، اى ریاحى خصلتان عزمى کنید امداد او . اى اى به ظاهر منتظر وقت عمل شد تو نیى ، گود ایمان منتظر کو ، پهلوان قربان او !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد