سربداران جهان قربان چشم مست او . جان ناقابل فداى خاک کوى هست او ، ترسم از اینکه دوباره نغمه امداد او ، گوش عالم کر کند اما نباشد یار او ، صحنه کرب و بلا آمد دوباره در میان ، اى ریاحى خصلتان عزمى کنید امداد او . اى اى به ظاهر منتظر وقت عمل شد تو نیى ، گود ایمان منتظر کو ، پهلوان قربان او !