سلام . . . داشتم فکر میکردم که چند تا مطلب نوشتم و از صبر خودم نوشتم فهمیدم خاک برسرم شده و فکر میکنم خیلی صبورم . . . به قول سید هنور ناخونی ازمون کشیده نشده که ببینیم صبوریم یانه هنوز جلوی چشمامون عزیزترین کسمونوتیکه تیکه نکردن تا بگیم من راضیم ، ای داد بیداد انگار مدعی شدم . . . اشک تویه چشمام جمع شده و مینویسم خدایا منو ببخش دوباره نفهمی کردم خدایا ممنونم که این حقیررو متوجه اشتباهاتش میکنی . آخه یکی نیست بگه تومگه چی دیدی تویه این دنیا و به کجا رسیدی که ادعای صبر میکنی با این ادعا بهتره که بری بمیری ! . . چشم * شما راست میگی باید خفه بشم و چرت و پرت نگم . . . خدایا این حقیرو هدایت کن . . . . حقیر سرتا پا گناه