سلام چند روزی بود که درگیر مشکلی بود که یکی از امتحانات این حقیر در این راه پیچ و خم بود . . . مشکلی که از لحاظ وزنی حسابش کنی کمر هر توانگری رو خم میکرد و اگر از لحاظ ابعاد حساب کنی فضایی طاقت حفظش رو نداشت . . . در حیرت بودم از آرامشی که داشتم و رفیق ناخلفمون هم که حی تو گوش چپم میگفت این صبر نیست بی آری و بی اورزه گیه و حی این حقیرو می خنداند وقتی که از خدا خواستم که مددی کنه تا بفهمم ، آرامشی بهم داد که دنیا برام گشایش پیدا کرد و کینه هارو و رنجش ها رو دیدم که فرار کردند و بیزاری کردند از این حقیر و سید میدونه من تو این چند روز چه کشیدم ولی راز بیرون آمدن از این امتحان چی بود ؟ تسلیم در برابر هر چیزی که خدا خواسته و معنی مطلق اعلام عجز و ناتوانی در برار علم و قدرت خدا و پناه بردن به خودش در مقابل بلاهاو امتحاناتی که خودش طرح کرده . . . . خداوندا ممنونم که حضور داری واین حقیر را از فراموش شدگان در گاهت حساب نکردی و این نور هدایتت را از این حقیر پنهان نکردی و این حقیر را از گمراهان جدا کردی و در جمع دوستان خودت جای دادی . . . هر کسی که میخواد هدایت بشه هر شب قبل از خواب به خدا اعلام کنه که خداوندا من عاجزم و ناتوان مرا هدایت کن و الا خودم را با گمراهی هلاک خواهم کرد ، خداوندا مرا در مقام تسلیم در بیاور تا به درجه اشرف برسم و در کنار خدایی چون تو بمانم ، خداوندا مرا از اعمالم حفظ کن و در عمل به آنچه که خود میخواهی توانا گردان ، خداوندا سد جهالت و غرور مرا بشکن تا در مقابل تغییرات مقاوت نکنم ، خداوندا رنجش را از درون من خالی کن تا آنچه که تو میخواهی جایگزین آن باشد ، خداوندا مرا صبر عطا فرما تا بدانم که تو از دست ما چه میکشی ، خداوندا ما را از خطاهایه اخلاقی خودمان در امان دار که تویی بزرگترین محافظان و خیر خواه ترین آنها ، خداوندا ما را بر آنچه که هست عالم گردان تا ابزار کنیم آن را برای رسیدن به تو ، خداوندا ما را در وادی حیرت تنها مگذار که ما حریسیم و طمعکار و مددی کن تا بتوانیم از این وادی خارج شویم و به کوی تو که مهرباترین مهربانانی برسیم . خداوندا تو میدانی که ما گناهانی کردیم در جبرانشان عاجزیم خداوندا تو میدانی ما گناهانی کردیم که اگر فاش شود رسوا خواهیم شد پس خدایا چه کنیم که جز تو کسی را نداریم که جبران کند برما آن چرا که خود کرده ایم به توپناه میبرم از دست خودم ای کریم الله . خداوندا سپاس که مهلت دادی تا با خدای خودم راز و نیاز کنم و این سعاتیست که اگر تو نمیخواستی من عاجز بودم . . . . . . . حقیر سر تا پا غفلت