نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

منم از این گذر رد شدم

سلام . . . عجب امشب وقتی داشتم نظرات رو میخودم یه چیزی بهم یه اشاره ای کرد که بیداری یا خواب ؟ گفتم بیدارم. ! گفت از این نظرها چیزی هم فهمیدی ؟ گفتم آره به هر حال هر کدوم معنایی دارند ' گفت وایستا با هم بریم سریع نرو تو عرش که من یکی حوصله تورو ندارم !!! گفتم چی شده !!! گفت تا حالا چند تا وبلاگ داشتی گفتم دو سه تا داشتم چطور ؟ گفت کسی هم نظری میداد یا اصلا چندتا بازدید کننده داشت و یا اصلا چی شدند ؟ رنگم پرید . . . گفت دیوانه هنوز نفهمیدی این تو نیستی که این وبلاگ رو مینویسی ؟ اگه اراجیفی که تو اونا بود تو اینم بود که تو حالا اینطوری ژست ابراز نظر در مورد نظر اینها رو برا من نمیگرفتی . حالم بدتر شد و کلافه شدم گفت آروم باش دیگه گذشت نگران نباش چون افزارتو دست اون دادی و حتی من اونم که . . . تا اینو گفت دیگه توانم رو برید . . . این قدر عجز و ناتوانیم رو برام شفاف کرد که حتی دم و بازدم و پلک زدنم و حتی دفع مدفوع و حتی . . . دیگه نگم بهتره ، درخلاصه تمام وجودم رو در اختیار اون دیدم و شکر کردم . . . خدایا نوووووکرتم این حقیر لایق این همه کرم نبود ولی تو خدایی هستی که زیادش میکنی . . . . حقیر سرتا پا غفلت
نظرات 2 + ارسال نظر
- جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام آقاچه خبرته ؟شب تاصبح نشستی توی وبلاگت مطلب نوشتی فکرای عجیب غریب به سرت می زنه دیگه اینقدرآشفته شدی که جواب سلاممو ندادی منظورم مهمان وبلاگت بود شماوبلاگ های دیگه ای هم دارین ؟اگه حضورمن شماروآزارمیده دیگه نظرنذارم ؟

سلام عزیزم
من نووووووووکرتم شما عزیزی ؟ من خرفتم دیگه شما ببخشید .
عزیزم شما هر وقت باشی تویه چشمان حقیر قرار داری .
حبیب خدا هرکجا باشه من نوکرشم
حقیر سرتا پا غفلت

طاهره جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:11 ب.ظ http://2charkhe.blogsky.com/

گفتگو با ضمیر ناخوآگاه؟

نه عزیزم همون جور که گفتی اون ناخود آگاهه
به این حالات مکاشفه میگن
البته این حقیر که آبرویی ندارم .
من از آبروی تو آبرو گرفته ام حسین ع بگذار دمی به زیر سایه ات عاشقی کنم
حقیر سر تا پا گناه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد