دیشب دیگه از کوره در رفتم و کاری که ازم بعید بود و انجام دادم یه لحظه به خودم اومدم که من دیشب مطلب صبر رو تویه وبلگم قرار دادم شرمنده شدم و شروع کردم به توجیح کردن خودم که اگه اینطوری بود . . . . . نه نه نه من مقصر نبودم . . . داشتم خودمو دلداری میدادم که یادم افتاد دارم به خودم هم دارم دروغ میگم . . . ای داد بعد این همه سر و صدا موندم تویه گل تازه فهمیدم مراقبه در بدترین لحظات ساده نیست و بسیار سفر باید تا پخته شود خامی . . . دوباره مینویسم تا نمیرم و بمانم با آنچه درونم را آشفته کرده آری دوباره این راهرو گرد به صورت نشسته نیاز به شستشوی تو دارد ، حبیبی ای زیباترین و باصفاترین همنشین عالم . ای دلسوزترین و مهربانترین همدم عالم . نگار من . عزیزم . ای پاره دلم . صفای دم و بازدم نفسم . اگر فراق تو مرا احاطه کرد ! کجا امن گاه من خواهد شد من به آغوش که خواهم گریست و گلایه های اعمالم را به که خواهم گفت . ای خدای گذشت تورا کسی توان همپایی دارد ؟ چگونه مادری کودکی را که خطا کرده با تمام محبتش به فلک میکشد فدای تو شوم که با دشمنانت نیز احسان میکنی . آیا روزی که تورا خواهم دید توان نگاه تورا خواهم داشت . . . . .، . . . . .
حقیرسرتا پا عصیان . . . ارحمنی یا کریم الله
به جهد و حیله شبی در فراق روز آرم / وگر نبینمت آن روز هم به شب ماند
ممنونم که لطف شما شامل حال ای حقیر هست و منو تنها نمیزارین