یک زمانی گمنامی معناهایی متفاوت داشت و هر سالکی با مراقبه و سکوت و گوشه گیری و زمان را وقف خدا کردن یا زهد یا ریاضت خود را از چشمها پنهان میکرد و در زمانی که ابزار مناسب برای هم گمنام ماندن و هم نشر کردن و یا یاد دادن و یاد گرفتن نبود و درضمن ابزار گناه به این شدت نبود مردم درلحظات بهتری زندگی میکردند و سرگرمی آنها شبکه های آن چنانی و یا سایتهای اینچنانی نبود و اوقات خود را با سخنان بزرگان و یا خواندن کتب اساتید و یا کتب آسمانی سپری میکردند و پایبند رسومات بودند . . . . ولی حالا ابزار شیاطین در لابلای زندگی ما مانند آتشفشان خودنمایی میکند و گمنام ماندن در این عصر یک خیانت است و اگر رزق تو در حرف زدن است البته بعد طی مراحل باید نشر کنی . . . البته میتوان هم نشر کرد و سخن گفت هم گمنام ماند اگر ما رند باشیم میتوانیم از ابزارهایه شیطان بر علیه خودش استفاده کنیم مثل چاقو که میتوان هم قتل کرد یعنی حرام و هم میتوان قربانی کرد در راه خدا یعنی ثواب . . . شما چی میگین شاید من هنوز به قول سید احساسی حرف میزنم آخه میگه خدا خودش کارهارو انجام میده قبول . . . اما اختیار ما و تکلیف ما چیه اگه فقط قرار به عبادت فردی بود چرا انبیا و اولیا در بین مردم همیشه در حال نشر کردن بودند و توصیه میکردند به هم کمک کنید تا خدا هم یاریتان کند . . . بنده حقیر ناتوانم خدایا مددی
بدون شک همین طوره.
میگن زکات علم و دانسته هامون، انتشار اوناست..
برای پرداخت این زکات هم شده نباید ساکت بود. باید تلاش کرد رها روشن سازی و سهیم کردن دیگران در دانسته ها و فکر هامون