نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

گناه یا اشتباه و شاید بوی خدا

چند روز قبل اتفاقی برام افتاد که خیلی تجربه خوبی بود . . . من وسوسه نفسم طغیان کرده بود و در اوج شهوت دنیوی لحظات سنگینی رو سپری میکردم که یکی از دوستامو دیدم سوار ماشینش شدیم و بعد احوال پرسی پیشنهاد داد بریم هییت عزاداری حسین ع . . . حالا اثری رو من نکرد یک دفعه حالم به هم ریخت و برداشتم اشباب گناه و از جسم فکرم آروم آروم پاک کردم . . .اومدیم وسط راه نگه داشتیم و در مورد مشکلات یکی از دوستانم صحبت کردیم و طول کشید تا زمانی که یک دفعه به خودمون اومدیم و دیدیم وقت هییت هم گذشت . . اون روز رزق من هییت نبود ولی یه چیزی فکرم رو مشغول کرده بود آیه شریفه که میفرماید کسانی که خود را به من سپردند من مواظب آنها هستم و حصار آنها در مقابل گناه میشوم تازه یادم افتاد این رفیقمون رو کی فرستاده اونم تو اون لحظه سخت فحشای فکری که گرفتار بودم . خیلی ها ادعا کردند ما به سباط رسیدیم اما فقط او میداند . . . . حالا شما چند بار حصار خداوند را کنارتان احساس کردید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد