نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

نه شاهی نه درویشی فقط عبد خداوندم

تسلیم میشوم ولی با شناخت ومعرفت

امروز با دیروز

سلام سید غلام . دیشب رفتم سراغ سید غلام که برادرش هفت سال تویه کوما بود خیلی دلش آشوفته بود آخه دوباره حالش خراب شده بود و بستری بیمارستان شده بود زمانی که برادرش رو روی تخت بیمارستان دیدم که بی جان افتاده یاد سلامتی انسانها افتادم که هیچ قدرشو نمیدونند و یا عزیزانی که در کنارشون هستند و قدر حضور اونها رو نمیدونند . سید غلام دلش رنجیده بود حق داشت اونی که روی تخت بود برادر عزیزش بود که هفت سال تویه کوما بود و امید داشت بیدار بشه گذشت . . . تا امروز سید زنگ زد و گفت برادرم به رحمت خدا رفت آره به رحمت خدا پیوست و به رب خودش وصل شد . حالا از خدا میخوام که به خانواده اش صبر بده تا تحمل این داغو داشته باشند .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد