سلام به بلندای معرفتتان. .. همه چیز یادم رفته بود که امروز کوروش اومد در واحد کاریم و گفت برای آپارتمانهای مسکن مهر چیکار؟ای داد بیاد تازه یادم افتاد بعد این همه مستاجری در حالی که میتونستم از راههای مختلف صاحب خونه بشم هنوزدربه درم هر روز از این بابت از طرف خانواده ام تحقیر میشدم ولی صبر میکردم و با خدا عهد بسته بودم که به جز او به کسی شکایت نکنم مدارا کنم . به هر حال پولی که ما واریز کرده بودیم برای مسکن مهر بنده خدایی برداشته بود و واحد هایه مسکونی رو هم تحویل نمیداد . رفتم سراغ مسکن و شهرسازی اونقدر منو پیچوندن که خودم متوجه شدم که باید برگردم . یادم افتاد که چند وقت دیگه باید جواب خانواده رو در مورد خونه بدم به خدا دیگه حوصله نداشتم آروم آروم اومدم سمت اداره تو دلم میگفتم خدایا چرا من باید جوابگویه همه باشم آخه اگه به منه من راضیم به رضایه تو نمیدونم پس اینا چشونه من که هر چی دارم از کرمه تویه اگه مصلحت بدونی منزل هم میدی . پس این دعا رو در حق خانواده ام کردم. . . .
خداوندا به خانواده ام دانشی عطا کن تا خود را به تو بسپارند و معرفتی ده تا بپذیرند آنچه را که تو میخواهی . . . آمین